برگه‌های جداگانه

۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه

گِلی خوشبوی در حمام روزی ...


At a Day, Some of Aromatic Mud in the Bath …
در سفرم به تهران، مفتخر به دریافت پیشکش ارزشمندی از سوی یک دوست آسمانی شدم (آذر 1388). ریشۀ اینکه می‌گویم دوست آسمانی به یک افسانۀ یونانی باز می‌گردد:
«زمانی که نعمت‌های خداوندی را بخش می‌کردند، به سرایندگان چیزی نرسید. ایشان ناراحت شده و در پیشگاه فرشتگان زبان به اعتراض گشودند. فرشتگان که اعتراض سرایندگان را بجا می‌دانستند، در پی چاره‌جویی برآمدند. پس به آنان گفتند که نگران نباشید! شما هر موقع که دلتان گرفت، پیش ما بیایید تا با هم صحبت کنیم.»
اگر کسی بپرسد که سراینده چرا باید گل خوشبو پیشکش کند یا چه ارتباطی میان گل خوشبو و سراینده هست، ناگزیرم دوبیتی را به طور کامل مرور و تفسیر کنم تا بیان مقصود آسان‌تر گردد:
گِلی خوشبوی در حمام روزی، رسید از دست محبوبی به دستم
                                                                   بدو گفتم مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم؟
بگفتا من گِلی ناچیز بودم؛ و لیکن مدتی با گُل نشستم
                                                         کمال همنشین در من اثر کرد؛ وگرنه من همان خاکم که هستم
گل خوشبو: سیب مهتاب را گاز بزن
حمام: پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران نیست. پس چیست؟!
روزی: یکشنبه 22/09/1388
محبوب: پریا ترک
بوی دلاویز: سروده‌های زیبای محبوب
گُل: لطافت طبع و قلم زیبای سراینده
همنشین: پریا ترک
خاک: چند ورق کاغذ و ...
خوانش سروده‌های زیبای این جوان ایرانی شوقی دوباره بر کالبد آدمی می‌دمد؛ بویژه آنکه سراینده یکی از دانش‌آموختگان رشتۀ حشره‌شناسی [برای آگاهی بیشتر اینجا را بخوانید] است و نگاهی شاعرانه به کخ‌کلخ‌ها (Insects) دارد. بنابراین، تصمیم گرفتم تا اثر وی را شناسانده و برداشت‌های خویش از سروده‌های کخ‌زاد ایشان را بنویسم.
الف- شناسنامۀ اثر
نام نسک: سیب مهتاب را گاز بزن
سراینده: پریا ترک
ناشر: کتاب شمس
سال انتشار: 1388
مرکز پخش: پژوهش‌اندیشان کسرا
آوابر مرکز پخش: 09122104093
رایانامۀ سراینده: mahtabkhanoom632003@yahoo.com
ب- سروده‌های کخ‌زاد
1- رقص کولی: موهايشان را ياس بسته‌اند تا پروانه‌ها دسته‌جمعی عاشق شوند.
اشاره‌ای به کولی‌ها، بهار یا دلبرهایی مشابه که آدمی بایستی نسبت به آنان هوشیار باشد.
2- یک نسل در سال:
توی كتاب‌هايم نوشته بود:
يك نسل در سال
و من معنايش را
از چشم بوته‌های اتفاق
هيچ‌گاه نگاه نكرده بودم؛
در احساسی حوالی ريشۀ يك درخت
و زمستانی
كه بر عكس همۀ روياها
بهاری را چشم در راه نبود!
توی كتاب‌هايم ننوشته بودند
آواز هيچ جيرجيركی
آواز جيرجيرك ديگر نمی‌شود.
هيچ‌جا ننوشته بودند
آخرين روز يك پروانه را
آفتاب،
جاده‌ايست منتهی به گور
و در استوای تقدير نسل‌های آيندۀ
بچه پروانگان،
سيرك زندگيشان را
دايره‌وار پشتك و وارو خواهند زد؛
بی‌خيال‌تر از روزهای پر خيال شب
فصل‌های پر خيال زمستان
و زمستان‌های بی‌بهار ...
شايد فقط زنجره‌ها
صدای مجادلۀ برگ را می‌فهمند
و صد افسوس كه نمی‌توانند
مرتع را
يورتمه بدوند.
كسی چه می‌داند؟
شايد پشه‌ها ديگر
از دم تكاندن حساب نبرند!
شايد ديگر
ملخ‌های شاخك‌بلند
از اجرای سمفونی تكرار
به تنگ بيايند!*
شايد روزی سنجاقكی
ملتمسانه از قرن بپرسد
قطره‌ای علم نداری همراه ... ؟؟؟
یک نسل در سال: اشاره به عمر بسیاری از کخ‌ها که در طول 365 روز سال تنها یک نسل از خود به جا می‌گذارند؛ بویژه زیان‌آورانی (Pests) که در پای درختان زمستان را سپری می‌کنند.
آواز جیرجیرک: اشاره به گوناگونی آواز و لهجۀ ویژۀ هر جیرجیرک
آخرین روز پروانه: اشاره به مرگ این کخ پس از تخمگذاری و ایفای نقش زیستی خویش
زندگی بچه پروانگان: اشاره به اجتماع شلوغ و زندگی پرجنب و جوش آنها
زنجره‌ها: اشاره به استقرار آنها در میان شاخه‌ها و برگ درختان و گام‌های کندشان
پشه‌ها: اشاره به تکان دادن دم توسط پستاندارانی مانند گاو و گاومیش برای فراری دادن خرمگس‌ها و سایر کخ‌های خونخوار و آزارنده
ملخ‌های شاخک‌بلند: اشاره به آواز بلند آنها
سنجاقک: اشاره به پیشینۀ زیستی کهن و گذر این کخ از درازای زمان
3- عطر سیب تو
اینجا اوج رنگ خوشه‌های گندم
همپای یکرنگی علف است
و کوچه باغ
پر است
از نزول پر عادت پرواز ذهن
و زنجره‌هایش
خوب می‌شنوند
صدای مجادلۀ برگ را
زنجره: شاید به رضایتمندی از روزهای زندگی و همنوایی شاعرپسند اجزای طبیعت ارتباط داشته باشد.
سه سروده از این دفتر که روی هم دارای سی و پنج سروده است، به کخ‌ها اشاره دارد. انواع کخ‌هایی که در سیب مهتاب را گاز بزن نام برده شده‌اند، به ترتیب اهمیت و بندواژگان پارسی اینگونه می‌باشد: پروانه (3 بار)، زنجره (2)، پشه، جیرجیرک، سنجاقک و ملخ (1). بنابراین، نتیجه‌گیری می‌گردد که این سراینده مانند بسیاری از سرایندگان سده‌های اخیر دلبستگی ویژه‌ای به پروانه‌ها دارد. از سوی دیگر، اگرچه کاربرد پشه در ادبیات بزرگان گذشتۀ ادب پارسی معمول بوده است، ولی همچنان که در بررسی کخ‌شناختی نسک‌های صدای پای آب و کاکتوس‌ها همدیگر را دوست دارند دیدیم، پشه و کخ‌هایی مانند جیرجیرک، زنجره و سنجاقک توسط پیشگامان نوسروده‌های پارسی به این میدان آورده شده‌اند.
آگاهی بیشتر دربارۀ عکس
* سیمایی از یک ملخ شاخک‌بلند که در توس‌آنجلس یافت می‌شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر