An Entomological Looking at the Hell, Limbo and Heaven
شکی نیست، آئینهای گوناگونی که همزمان با انسان وجود داشته
و دارند، خواهان بهبود زندگی بشر، فراهمسازی زمینههای بهروزی و پاسخگویی به
انواع پرسشهای وی هستند. دانشمندان هم خواستهاند با یاری دانش تخصصی خویش به این
آرزوها دست یابند.
در گذشتهای نه چندان دور- و بسیاری از جوامع کمتر توسعه
یافتۀ امروزی که گسترۀ دانش و کاربرد راستین آن ناچیز است- دین و مذهب زمود مهمی
را در زندگانی فکری-روحی آدمی و حتی پاسخگویی به پرسشهای دانشیک بر دوش داشت. ولی
در سدههای اخیر، دانشمندان و پژوهشگران قلمروی دانش را با سرعت ناباورانهای
افزایش داده و به انواع سؤالهایی که در ذهن هر کس ممکن است پدید آید، پاسخ دادهاند.
ایشان همچنان میکوشند که بر آگاهی همگونههای خویش بیفزایند تا از گمراهی و
نادانی رهایی یافته و به شیوۀ بهتری روزگار بگذرانند. بدین ترتیب و به طور
ناخودآگاه، هر چقدر قلمرو یا روشنای علم بیشتر میشود، از چیرگی مذهب غیر علمی یا
تاریکیهای جهل کاسته میگردد. در نتیجه، انسان امروزی از ادیان و باورهای عجیب
دینی فاصله گرفته و یافتههای علوم تجربی و عقلی را بیشتر میپذیرد. البته، در
همین نقطه یک برخورد و رویارویی میان ادیان و دانش بشری روی میدهد؛ زیرا کسانی
هستند که از نادانی تودهها سوء استفاده کرده و از باورهای مذهبی ایشان به سود
خویش بهرهبرداری مینمایند. آنها فقط همان اندازه از علم را میخواهند که با
اندیشهها و ماهیت وجودی زمود خودشان در زندگی مردم ناهمگونی نداشته باشد.
بنابراین، روشنفکری همگانی مردمان برای این گروه نادان و روحانینما سودمند نیست.
شوربختانه، سادهاندیشان، بزرگسالانی که دیگر نمیتوانند اندیشه و قالبهای ذهنی
خود را تغییر دهند و حتی پارهای از مؤمنان راستین نیز به دلیل ترس از مرزهای
ممنوعۀ فکری (Taboos) با اینان همراه میشوند. گرچه، طبقۀ
مقدسنمایان لامذهب کوششهای فراوانی به خرج دادهاند تا دین غیر علمی را از طریق
استدلال، خیالپردازی، سفسطه و ... با یافتههای پژوهشی توجیه کنند، ولی نتوانسته و
نخواهد توانست به آرمان خویش دست یابند. در خوشبینانهترین نگرش، آنها نمیتوانند
بپذیرند که هر دینی بر پایۀ دانش و آگاهی مردمان همان زمان شکل گرفته است: افکار و اندیشههای
نادرست را تنها میتوان با یاری استدلالهای صحیح و منطقی کنار گذاشت.
به دیگر سخن،
پیامبران، خدا، پیشوا، دانشمند، پژوهشگر یا ... نیکخواه آدمی بوده و آماج یکسانی
را برای آفریدههای خویش (دین و دانش غیر دینی) در نظر گرفتهاند. در عین حال،
دانش بشری به اندازهای از رشد و پیشرفت رسیده است که حتی دربارۀ مفاهیم و پدیدههایی
مانند خدا، دین، پیامبر و ... نیز حرفی برای گفتن دارد. هنگامی که دانشمندان از
انکار وجود خدا، پیامبران دروغین، ساختگی بودن مذاهب و ... سخن میگویند، نمیتوان
نسبت ضد خدا، پیامبر و بشر بودن یا بیدینی را به آنها داد. در واقع، ایشان خرافهستیزانی
هستند که بیشتر از همۀ گروهای انسانی دیگر در پی خوشبختی آدمیان هستند. ایرج
میرزا- سرایندۀ شیرینگفتار و پارسیگوی ایرانی- میگوید:
به قدر فهم تو کردند وصف دوزخ را
که مار هفت سر و عقرب دو سر دارد
خدای خواهد اگر بنده را عذاب کند ز مار و عقرب گزندهتر دارد
روحانیونی که با
شستشوی مغزی افراد عادی و ملتهای گوناگون مایۀ رفاه و آسودگی خویش را فراهم آوردهاند،
دشمنان راستین مردم و دانشمندان یاد شده هستند. اینان در دورههای گذشته هم وجود
داشته و به کینهتوزی و کارشکنی همت گماشتهاند. چنان که پورسینا خطاب به آنان میگوید:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر یکی چو من و آن هم کافر! پس در همه دهر یک مسلمان نبود
باری، نگارنده میکوشد تا در همین راستا گام برداشته و با توانایی
دانشیک اندکی که دارد، وظیفهاش را انجام دهد. او باور دارد که دوزخ، برزخ و بهشت
راستین در کار نیست. دوزخ تدبیری برای بازداشتن آدمی از کارهایی است که به سود طبیعت،
فرد و جامعه نمیباشد. بهشت هم وعدهای برای هماهنگی بیشتر انسان با همنوعان و زیستبوم
پیرامونش خواهد بود. در آغاز، دو نَسْک (Book) از گنجینۀ نویسندگان شیعه که دربارۀ
دوزخ و برزخ است را بررسی مینماییم:
نگاه کخشناختی به "جهنّم و عذابهای جهنّمی"
An Entomological Looking
at "The Hell & Hellish Tortures"
اگر بدون تعصبات مذهبی به ویژگیهای بهشت و دوزخ در آئینهای
گوناگون بنگریم، پیوندهای شگفتی را میان آنها و محیط زندگی آفرینندهشان- پیامبر
یا خدا- خواهیم دید. نسک جهنّم و عذابهای جهنّمی نیز مستثنی نیست.
گروهی از دینپژوهان در این اثر کوشیدهاند تا به یاری آیات و گفتههای بزرگان
آئین خویش، دوزخ و شکنجههایی که در انتظار گناهکاران است، را شناسانده و همگان را
به سوی بهشت و پاداشهایش رهنمون شوند.
نخستین نگاههای
نگارنده به آثار نویسندگان گوناگون تنها از جنبۀ کخشناسی ادبی (Literary Entomology) بود. اینک، وی پرتوی کخشناسی آئینی (Religious Entomology) را بر آثار و اندیشههای اهل قلم میتاباند.
چون جهنّم و عذابهای جهنّمی یک نسک دینی معمولی برای شیعیان بوده و از سوی دیگر،
جملهبندیهای متن سرشار از نادرستی و واژگان تازی است که آن را از هر گونه ارزش
ادبی تهی میسازد، بیشتر از همین زاویه بدان مینگریم. نویسندگان از هفتمین آیۀ
سورۀ قمر یاری جسته و رستاخیز کافران و گناهکاران را همانندسازی میکنند:
«آنان در حالی که چشمهایشان از شدت وحشت
به زیر افتاده است، همچون ملخهای پراکنده از قبرها خارج میشوند؛ در حالی که بر
اثر وحشت و اضطراب به سوی این دعوتکننده گردن میکشند.» [صفحۀ 36]
این جملات به پارهای
از ویژگیهای ملخهای مهاجر [از جمله گونۀ Schistocerca gregaria (Forskal) که به نام ملخ دریایی یا صحرایی –Desert locust- نامور است و در پهنۀ گستردهای از گیتی مانند بیابانهای
عربستان و ایران زندگی میکند] اشاره دارد. پورههای
گروهزی (Gregarious) این جانوران که با نام ملخ پیاده
شناخته میشوند، در هوای سرد یا نامساعد، شب هنگام، ساعات بسیار گرم روز و برای
انجام تغذیه در مکانهای مناسب پراکنش مییابند. آنها با طلوع آفتاب و گرمتر شدن
هوا یا پایان تغذیه و شرایط بهتر، کمکم راه افتاده و دستههای بزرگ و بزرگتری را
تشکیل میدهند. تخمریزی مادهها نیز به صورت دستههای چند ده عددی انجام شده و
نوزادان حاصل همزمان از خاک بیرون میآیند. ملخ ماده در هنگام تخمگذاری، تخمریز لولهای
مانند خود را درون خاک نرم و نمناک فرو برده، تخمهایش را تکتک گذاشته و تخمریز
را کمکم بیرون میکشد. در سالهای طغیان آفت که جمعیت ملخها ابرهای بسیار بزرگی را
پدید میآورند، جاهای مناسب تخمگذاری اندک بوده و احتمال دارد شمار دستههای تخم
به هزار عدد در یک متر مربع برسد و یا دهها ملخ به طور همزمان مشغول تخمگذاری در
یک سطح محدود باشند. شگفت نیست اگر تازیان با دیدن چنین صحنههایی، گمان کرده باشند
که ملخ از خاک به وجود [بیرون] آمده و آن را به رستاخیز و زنده شدن انسان تشبیه
سازند! بر پایۀ همین برداشتهای سادهانگارانه است که در مناطق و خاکهای موریانهخیز،
هنوز بسیاری از روستاییان عامی یا کمسواد گمان میکنند که موریانه از خاک پدید میآید!
گزدمان (Scorpions) مهمترین کخهایی هستند که در این نسک
از آنها یاد شده است و دو نقش بنیادین دارند: 1- کیفر گناهکاران
1-1- گفتاوردی از امام صادق و نسک وسائل الشیعه [صفحۀ 29]:
«کسی که با زن مسلمان یا یهودی یا نصرانی
یا مجوسی، آزاد یا کنیز زنا کند و بدون توبه و با اصرار بر این گناه از دنیا برود،
خداوند در قبرش سیصد درب عذاب را باز میفرماید که از هر درب، مارها و عقربها و
افعیهایی از آتش بیرون میآیند و آن شخص تا روز قیامت میسوزد.»
1-2- داستانی از
علی ابن ابیطالب (بر پایۀ مشاهدۀ زنان توسط پیامبر در شب معراج) و نسک حیات القلوب
[صفحههای 82 و 85]:
«زنی را دیدم که پاهایش را به دستهایش
بسته بودند و مارها و عقربهایی را بر او مسلط ساخته بودند ... . وی کسی بوده که
خود را نمیشسته و لباسهایش را پاک نمیکرده است و غسل جنابت به جای نمیآورده
است و به نماز اعتنایی نداشته است.»1
2- بخشی از
جانوران ترسناک دوزخ
2-1- گفتاوردی از
امام صادق که در پوشنۀ هشتم نسک بحار الانوار آمده است [ص 45]:
«غسّاق یک وادی در جهنم است که در آن
سیصد و سی قصر است و در هر قصری سیصد خانه است و در هر خانهای چهل زاویه است و در
هر زاویهای ماری است و در شکم هر ماری سیصد و سی عقرب است و در نیش هر عقربی سیصد
و سی سبوی زهر است که اگر یکی از آن عقربها زهر خود را بر جمیع اهل جهنم بریزد،
از برای هلاک همه کافی است.»
2-2- دربارۀ ششمین
وادی یا مرحله از دوزخ که سعیر نام داشته و باز هم در پوشنۀ هشتم نسک بحار الانوار
بدان اشاره میشود [ص 47]:
«در آن سیصد سراپرده از آتش وجود دارد و
در هر سراپرده، سیصد قصر از آتش میباشد و در هر قصری، سیصد خانه از آتش است و در
هر خانه، سیصد نوع از عذاب مقرر میباشد و در آنجا مارها و عقربهایی از آتش وجود
دارد.»
2-3- دربارۀ ساحل
رود موجود در این وادی میخوانیم [ص 79]:
«در آن ساحل، جانوران آتش جهنم بر آنها
حمله مینمایند. مارها مانند شتران مست و عقربها مانند استرهای سیاه میباشند. هر
عقربی شصت بند در پشت و در هر بندی، سبویی از زهر دارد. پس به هر کافری، هفتاد
هزار مار سیاه کبود چشم و هفتاد هزار کژدم میچسبد و هفتاد هزار سال به او زهر میریزند؛
به طوری که سوختن آتش را فراموش میکند.»
2-4- نویسندگان
صحنۀ زیر را با استفاده از رسالۀ بهشت و دوزخ شرح میدهند [ص 52]:
«در جهنم مارهایی به بزرگی [کلفتی] گردن
شتران وجود دارد که اگر یکی از آنها کسی را بگزد، تا چهل قرن یا چهل سال درد آن
باقی میماند و همچنین عقربهایی به درشتی استر میباشد که اثر گزیدن آنها نیز این
مقدار از زمان باقی میماند.»
میدانیم کسانی که
نیش جانوران بسیار زهرآگینی مانند مار و گزدم را تجربه میکنند، پس از گزش، ستاک (Infinitive) سوختن را به کار میبرند که
در واقع یکی از ویژگیهای آتش است. البته، آتش بر اندامهای بیرونی بدن مانند پوست
و گوشت و زهر گزدمان بر کارکرد دستگاههای داخلی بدن یعنی گردش خون، تنفس، دفع و اعصاب
مؤثر واقع میشوند. شاید به همین دلیل باشد که جنس گزدمهای دوزخ از آتش است. به
بیان روشنتر، تماس و گزش چنین گزدمی فرد گناهکار را از درون و برون میسوزاند!
نکتۀ دیگر دربارۀ
رنگ، اندازه و ویژگیهای ظاهری گزدم است. برخی از مردمان عادی گونههای سیاه و عدهای
دیگر، گزدمان زرد رنگ را خطرناکتر از سایرین میپندارند. گرچه با افزایش اندازۀ گزدم
بر بزرگی کیسۀ زهر و مقدار سم آن افزوده میشود، ولی شرایط زیستگاه و آب موجود در
محیط نیز عامل بسیار مهمی است. به همین دلیل، زهر گونههایی که در بیابانها و
مناطق خشک عربستان زندگی میکنند، فارغ از اندازه، کشندهتر از سایر خویشاوندانشان
خواهد بود. وجود گزدمانی سیاه رنگ، از جنس آتش، دارای 330 سبوی زهر (به جای یک جفت غدۀ سمی)، 60 بند در دم (به جای شش بند با
احتساب نیش)، سبوی زهر در هر بند (به جای بند پایانی)، باقی ماندن 40 ساله/سدۀ اثر
گزش (به جای بیشینۀ چند روز و ماه) و به بزرگی استر میتواند از همین باورها ریشه
گرفته و بیانگر شرایط بسیار دشوار دوزخ باشد!
کرمهای آتشین
واپسین موضوع کخشناختی است که در این نسک مورد توجه قرار میگیرد و انگیزۀ آفرینش
آنها چیزی نیست جز شکنجۀ کافران:
«حق تعالی هفتاد پوست در بدن او خلق مینماید
که بزرگی هر پوستی چهل ذراع میباشد؛ به ذراع ملکی که او را عذاب میکند و مابین
هر دو پوست، چهل ذراع فاصله میباشد که میان آنها پر از مارها و عقربها و کرمهای
آتشین است.» [ص 73]
«به جای آب سرد، سنگها و قلابها و چرک
و ریم و کرمهایی آتشین بر آنها میبارد که صورتهای آنها را بار دیگر میسوزاند و
دیدههایشان را کور میکند و استخوانهایشان را درهم میشکند و در آن هنگام، فریاد
و ناله بر میآورند.» [ص 81]
اگر پیرو داستانهای
تخیلی باشیم، کرمهای آتشین همان جانورانی هستند که در آزمون حضرت ایوب حضور
داشتند ولی با توجه به شرایط دوزخ، از آتش پدیدار گشتهاند! از نظر کخشناسی پزشکی
(Medical Entomology) و دامپزشکی (Veterinary Entomology)، کرمهای یاد شده – غیر آتشین- کاملاً آشنا و پدیدآورندۀ بیماریهایی به نام
مگسزدگی یا مگسخوره (Myiasis) هستند. اگر انگل تنها به زیر پوست
رخنه کند، کخشناسان آن را مگسخورۀ خزنده (Creeping Myiasis) مینامند. چنانچه انگل تاولهایی را
در پوست به وجود آورد، از نام مگسزدگی دملی، کورکی یا جوشمانند (Furuncular Myiasis) استفاده میشود؛ و شاید زخمهای بدن
مورد هجوم قرار گیرند که این بیماری را با نام مگسخورۀ زخم (Wound Myiasis) میشناسیم. نوزادان چند تیره از مگسها
در آلودگی انسان زمود دارند که مهمترین آنها عبارتند از Calliphoridae، Sarcophagidae و Oesteridae.
«از تنگی منزلها و بوی بد و سیاهی و
تاریکی و زبانها و صداها و فریاد، صورتهای آنها سیاه میشود و کرمهای بدن آنها
بزرگ میشوند که این کرمها چنگالهایی مانند چنگال گربه و عقاب دارند که گوشت و
استخوان آنها را گزیده و میخورند و خون ایشان را میآشامند و خوردنی و آشامیدنی
غیر از اینها ندارند.» [ص 75]
بد نیست بدانیم کرمینههایی که پوست، زخم یا بخشهای سطحی
بدن را محل زندگی خویش قرار میدهند، معمولاً از بافتهای مرده یا قسمتهای زنده و
عضلانی (و نه استخوان یا خون انسان) تغذیه میکنند. از سوی دیگر، نوزاد مگسها
فاقد اندام حرکتی یا چنگال هستند. آنها به
کمک آروارههای بالایی (Mandibles) و محکم خویش به میزبان چسبیده و از
وی تغذیه مینمایند.
نگاه کخشناختی به "سیاحت غرب یا سرنوشت ارواح بعد از مرگ"
An Entomological Looking at the "West Journey or
Destination of Souls after the Death"
عالم برزخ جهانی است میان زندگی کنونی و حیات اخروی آدمی که
نسک سیاحت غرب به گزارش چگونگی رویدادها و سرنوشت روان آدمی در آنجا میپردازد.
بنابراین، یک نگاه کخشناختی میتواند وابستگی یا نوع عذابهای آن را با دوزخ
بنمایاند.
آقا نجفی قوچانی- پدیدآورنده-
ابتدا سرگذشت خویش را بازگو میکند. وی دربارۀ شام شبهای زمستان و هزینههای طبیخ
گفته است: «مخارج طبیخ برنج چهار پول و دو پول زغال و شش پول روغن و سه پول خرما جمعاً
پانزده پول و غالباً جهت طبیخ خورش میساختم و خرما نمیگرفتم و خورش ده پول گوشت،
دو پول زغال و دو پول زردک که با کارد میتراشیدم و استخوان او را دور میانداختم
و آن زردک را تراشیده با پنج پول سکنجبین که یک استکان میشد، میریختم روی گوشت
با دو استکان آب او میخشکید. او را در کاسۀ چینی خالی جا میدادیم. او را خورش سه
شب طبیخ میکردیم که جمعاً دوازده پول خرج طبیخ و دو شبی شش پول خرج خورش آن بود و
خرج نهار هم شش پول بیش نبود.»
تنها انگیزۀ
بازگویی این موضوع کاربرد سکنگبین (= سکنجبین= سرکه+ انگبین یا آمیزهای از سرکه،
انگبین و گیاه نعنا) توسط وی میباشد.
روح نجفی قوچانی و
راهنمایش- هادی- در بخشی از مسیر سفر خویش بایستی از زمین شهوات جنسی میگذشتند.
او سرزمین یا راه زمین شهوات زبانی را چنین گزارش نموده است [ص 132]:
«در دو طرف راه جانوران مختلفی به صورت
سگ و روباه و میمون، به رنگهای زرد و کبود و بعضی به صورت عقرب و زنبور و مار و
موش بودند که غالباً هم در جنگ بوده و یکدیگر را میدریده و میگزیدند. و از دهان
و گوش بعضی از آنها آتش خارج میشد و در بعضی نقاط سراب نمایش آب میکرد و همگی میدویدند
به آن سوی ولی مأیوسانه مراجعت کردند. و بعضی مشغول خوردن مردار بودند و بعضی در
چاههای عمیق افتاده که از آن چاهها دودۀ کبریت و شعلههای آتش بیرون میشد.»
آنان سپس به
سرزمین وادی السلام که پر از امنیت و سلامتی است، رسیده و آبتنی نمودند [صفحههای 136 تا
139]:
«در اطراف حوض، میز و صندلیهای مرغوب
نهاده و با لنگ و حولههای حریر لخت شده در آن حوض غوطه خوردیم و ظاهر و باطن خود
را از کدورات و غل و غش صفا دادیم. ... پس از صفای بدن، لباسهای فاخری که در آنجا
بود را پوشیدم. لباسهای من از حریر سبز بود و از هادی سفید بود. به آینه نظر
کردم. به قدری خود را با بها و جلال و کمال دیدم که به خود عاشق شدم. و من با این
همه خوبی به هادی که نظر کردم، در حسن و بهای او فرو ماندم و غبطه میخوردم. ...
هادی از جلو و من از عقب داخل غرفهای شدیم که از یک پارچه بلور بود. تختهای طلا
در او گذارده و تشکهای مخمل قرمز بر روی آنها انداخته بودند و پشتیها و متکاهای
ظریف و نظیف روی آن چیده بودند. و عکس ما در سقف و دیوار غرفه افتاد. با آن حسن و
جمال که داشتیم، از دیدن خودمان لذت میبردیم.»
نجفی قوچانی در
واپسین بخشهای سفر خویش برای یاری رساندن به پیشوایان برحق خویش (امام حسین، امام
علی و حضرت فاطمه) آماده میشود. وی همراه با دوازده هزار مرد پیکارجو و نامی به
سوی جبهۀ نبرد میشتابد. آنان سرانجام به پای کوه بلندی با نام جبل رحمت و کوه
عرفات رسیدند. ادامۀ سفر چنین بازگو شده است [صفحههای 208 تا
216]:
«با ملائکهها که دوازده نفر بودند، با
من و رئیس ملائکه که رئیس فوج آخری بودیم، این چهارده نفر در آن خیمهگاه وارد
شدیم. ... قدمزنان به خیمهای نزدیک شدیم که مشغول اصلاح اسلحۀ خود بود و زمزمه
داشت که میخواند:
منتظران را به لب آمد نفس ای به تو فریاد، به فریاد رس
و از خیمۀ دیگر زمزمه شنیدم:
ما همه موریم، سلیمان تو باش ما همه جسمیم، بیا جان تو باش
... با رؤسای افواج که هفت نفر بودیم و
با هفت نفر رؤسای ملائکه در خیمۀ من جمع شدیم و بنای مشورت نهادیم که چه کنیم با
این محاربۀ معنوی که پیش گرفتهایم، دلها خنک شود. و علاوۀ بر این، دل امام زمان
که قلب عالم امکان است، در جوش و خروش است و پر از اندوه و حزن میباشد و شیعیان
که پروانۀ آن شمع و شاخ و برگ آن درختند نیز از غصه و حزن بیرون نروند که ... .»
به طور کلی، نجفی
قوچانی هشت بار انواع کخها (پروانه، زنبور، عقرب، مور) و فراوردههای ایشان (حریر،
حریر سبز، سکنجبین، مخمل) را نام برده است. کاربرد واژۀ پروانه برای شیعیان نشانهای
از روحیۀ وی و همسو با زیربخش شیعیان پروانهای در نوشتار سپیدهها است که کخشناس به آن باور دارد. زنبور و عقرب از واژگان زبان تازیان بوده
و نوعی عذاب برای گناهکاران برزخی میباشند. دگرگونی انسان- گزدم (Human-scorpion transformation) در عذابهای دوزخی نیز بیان گشته
است، ولی انگار که زنبور شدن (To be wasp) تنها در جهان برزخ دیده میشود2!
حتماً زنبورهایی
که در برزخ پدید میآیند، از گونههای وحشی (Hornet or Wasp) هستند؛ زیرا زنبور انگبین (Honeybee) و رفتارش در قرآن و آموزههای دینی مسلمانان بسیار ستوده شده
است3.
شنیده شدن آواز
پارسی [ما همه موریم ... یا منتظران ...] هم با توجه به برتری زبان تازی از دیدگاه
تازیان و پیروان آئین ایشان زیبا و البته شگفتانگیز میباشد. ما همه موریم ...
بدان مانک است که نیکوکاران برزخی خود و پیشوایان دینی خویش را به ترتیب مورچه و
سلیمان [پادشاه همۀ جانوران] میپندارند!
گویا بافتههای
ابریشمی در تازیستان (Arabian Peninsula) بسیار کمیاب و پر هوادار بوده است.
بنابراین، جامه و پردههای بهشتیان از این ماده ساخته میشود! برای نمونه،
مسلمانان در بیست و یکمین آیه از سورۀ انسان چنین نوید داده شدهاند: «عَالِیهُمْ
ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّهٍ وَ سَقاهُمْ
رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً = [بهشتیان را] جامههای ابریشمی سبز و دیبای ستبر در
بر است و پیرایۀ آنان دستبندهای سیمین بوده و پروردگارشان بادهای پاک به آنان مینوشاند.»
یا از زبان پیامبر
اسلام- محمد پسر عبدالله- در نسک مجمع البیان آمده است: «مَنْ قَرَأَ سورَۀ هَلْ أتي
كَانَ جَزائُهُ علي الله جَنَةً وَ حَريراً = كسي كه سورة هل اتي (انسان) را بخواند،
پاداش او بر خداوند بهشت و جامههاي ابریشمي است.»4
البته باید افزود
که پوشاک ابریشمی به عنوان پاداش و يا تجسم جامههاى تقوا و پوشش ساده و بدون آلايشى
میباشد كه مسلمانان در زندگی دنیوی داشتهاند؛ چون کاربرد زینتی زر (Gold)، پوشيدن جامۀ حریر و ابريشم ناب در آئین
اسلام برای مردان حرام است. مردان و زنان مؤمن و متقى كه در خط مشى اصالت و تحقيق و
ولايت گام برداشته و جامههای آنان ساده و و اقتصادى است، در روز رستاخیز به پوششهاى
استبرق و حریر آراسته میگردند.
کوتاه سخن اینکه انگیزۀ اصلی نوشتار کنونی، بیان واقعیاتی
دربارۀ عذابهای دوزخ، چگونگی برزخ و پاداشهای بهشتی بود. چیستی سایر مطالب کخشناختی
که در آموزههای دینی مورد اشاره قرار گرفتهاند، به آینده واگذار خواهد شد.
آگاهی بیشتر
دربارۀ عکسها
1 کانچانا کتکایو (Kanchana Kaetkaew) نام زنی است که مدت 33 روز را با 5000
گزدم زنده سپری نمود. شهبانوی گزدمان تایلند (Thailand’s Scorpion Queen) فرنام ایشان میباشد!
سوآنگ پوآنگسری هم
یک مرد تایلندی و گزدمپرست (Scorpionmaniac) است که در خانۀ خود با حدود 4600 گزدم
زندگی میکند! او خانهاش که از دو طبقه تشکیل میشود را به گونهای سازگار با زندگی
گزدمان درست کرده و در آنجا گزدم پرورش میدهد. وی برخی کخها و کرمهای دیگر را نیز
در منزلش میپرورد. سوآنگ پیرو آئین بودایی بوده و میگوید: «این گزدمها پرورشی بوده
و کاربرد خوراکی دارند. گزدم بیشتر به شکل استیک و در مناطق شمالی تایلند متداول است.
اگرچه این کار درامد خوبی دارد، ولی از اینکه میبینم آنها خورده میشوند، بسیار دلآزرده
میگردم!» (شهریور 1388- برگرفته از وبگاه ایران مالزی). تصویرهای زیر شیوۀ ساخت و
خوردن شکلات چینی (Chinese chocolate)، آبنبات گزدمی (Scorpion candy) یا پیشخوراک گزدم (Scorpion appetizer) مردمان خاور دور توسط سایر آدمها
را نشان میدهد!
2 زنبور گاوی Vespa orientalis Linnaeus که در توسآنجلس دیده میشود. گویشوران شهرستان اقلید، این زنبور یا
خویشاوندان نزدیکش را با نام بِنْجِ کافَر [benje kafâr] به مانک زنبور
کافر میشناسند!
3 زنبور انگبین Apis mellifera Linnaeus که در توسآنجلس دیده میشود.
4 یک جامۀ ابریشمی
از شهبانو ویکتوریا (Queen Victoria) که در سدۀ نوزدهم ترسایی بر
انگلستان فرمانروایی مینمود. این تنکه که بسیار بزرگ بوده و گویا به روزگار
کهنسالی شهبانو تعلق دارد، به قیمت 9735 پوند- برابر با 15500 دلار- در یک حراجی فروخته
شد (آبان 1390- بنمایه).
لیدی گاگا (Lady Gaga) هم یکی از نامدارترین خوانندهگان پاپ
آمریکایی میباشد. او با چندین جامۀ گوناگون در مراسم جوایز موسیقی ام تی ان اروپا
در بلفاست ظاهر شد که میتوان یک پیراهن ابریشمی با کلاهی به شکل بشقاب ماهواره را
نام برد (آبان 1390- بنمایه).
از سوی دیگر، سدها
تن از مردم و دانشآموزان ایتالیایی نیز برای گرفتن دنبالۀ سه کیلومتری لباس یک عروس
جوان که همراه داماد در خودرو نشسته بود، با
یکدیگر همکاری نمودند. بر پایۀ گفتۀ طراح این جامۀ کرم رنگ، شش هزار دوک ابریشم برای
ساخت توری دنبالۀ لباس استفاده شد (مهر 1390- بنمایه).
بنمایهها
فرزانپی، رضا. 1366. عقرب شناخت. چاپ نخست، انتشارات
مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 231 صفحه.
قوچانی نجفی، سید محمدحسن (آقا نجفی قوچانی). 1375. سیاحت غرب یا
سرنوشت ارواح بعد از مرگ. چاپ نخست، انتشارات علامه، قم، 222 صفحه.
واحد تحقیقاتی گُل نرگس (عج) 1379. جهنّم و
عذابهای جهنّمی. چاپ چهارم، انتشارات گُل یاس، قم، 112 صفحه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر