۱۳۹۳ اسفند ۳, یکشنبه

نگاه کخ‌شناختی به "محبوس زندان شاتله"



An Entomological Looking at "The Two Dianas"
پس از نگاه کخ‌شناختی به پنج رمان خارجی که توسط ایولین آنتونی (فاطمه سزاوار)، مارگارت اتوود (سهیل سُمی)، ماریا بارت (الهه صالحی)، پائولو کوئلیو (آرش حجازی) و مری هیگینز کلارک (نفیسه معتکف) نگاشته شده‌اند، اکنون اثری از الکساندر دوما (Alexandre Dumas) با برگردان عنایت شکیباپور را بررسی خواهیم نمود. محبوس زندان شاتله شرح زندگی گابریل (Gabriel, comte de Montgomery) و دیان (Diana de Castro)- دو نجیب‌زادۀ سدۀ شانزدهم ترسایی- است که از کودکی دلباختۀ یکدیگر می‌شوند و درست هنگامی که مقدمات ازدواجشان فراهم می‌گردد، دچار شک و دودلی می‌شوند که آیا نسبت خواهر-برادری دارند یا خیر. مادر دیان- دیان دو پواتیه (Diana de Poitiers)- و نزدیکانش که اطلاع دقیقی دارند، از پاسخگویی به پرسش مذکور خودداری می‌کنند. فقط پدر گابریل- محبوس زندان شاتله- می‌تواند مشکل‌گشای این معما باشد. گابریل کوشش فراوانی انجام می‌دهد تا فرمان آزادسازی وی را از پادشاه فرانسه- هانری دوم (Henry II of France)- بگیرد؛ و سرانجام ... .
انواع واژگان و مفهوم‌های کخ‌شناختی 8 بار در محبوس زندان شاتله نام برده شده‌اند که به ترتیب اهمیت و بندواژگان پارسی عبارتند از: ابریشم (3)، اتلس (1)، پروانه (1)، حشره (1)، عقرب (1) و مخمل (1).
شمار و تنوع رکوردهای این داستان با توجه به تعداد صفحاتش کمتر از آثار پیشین و مشابه رمان برنده تنهاست می‌باشد. فراورده‌های ابریشمی همانند عروس فرانسوی بیشتر از سایر مفاهیم کاربرد دارند، که با توجه به زمان آفرینش (1846 ترسایی) و شخصیت‌های داستان (نزدیکان شاه هانری دوم در دهۀ 1550 ترسایی) با فراورده‌های راستین کخ‌پیله- و نه انواع دروغین صنعتی با نام مشابه- روبرو خواهیم بود.
جامه‌ای که از سوی خویشاوندان پدری و بستگان داماد- دوک دوکاسترو- برای عروسی دیان آورده شده بود و پس از پوشیدن آن همراه داماد به کلیسا رفت [صفحه‌های 13 و 14]:
«مادام لوسین به کمک چند خانم دیگر از صندوقچۀ بزرگی لباس سفید ابریشمی بلندی بیرون آوردند. آن وقت در حالی که من خجالت می‌کشیدم، مرا برهنه نمود و لباس ابریشمی را به من پوشاندند. ... آن نجیب‌زادۀ خشن دو مرتبه دست خود را به جانب من جلو آورد و مرا به سمت کالسکۀ مطلا و اطلس‌پوشی هدایت نمود.»
و همچنین هدایای دوک دوکاسترو برای همسر نوجوانش از جنس ابریشم بود [صفحۀ 15]:
«راستی فراموش کردم بگویم وقتی که داخل اطاق شدم، در جعبۀ بزرگی یک چیز پیدا کردم. آیا حدس می‌زنی چه بود؟ یک عروسک عالی و مجلل با یک جامه‌دان پر از لباس و سه دست لباس ابریشمی بلند ... اینها تعارفات شوهرم بود که با من مانند یک طفل کوچک معامله می‌کرد.»
گابریل نیز پس از فتح شهر کاله و آوردن کلیدهایش همراه با نامه‌های فرماندۀ لشگر و دختر پادشاه به پاریس، برای تقدیم آنها به هانری دوم از یک پارچه یا بالش (؟!) مخمل یاری گرفت [ص 282]:
«گابریل در روی بالش مخملی دو مکتوب و کلیدهای شهر را با دست گرفته بود.»
شرایط محل نگهداری محبوس زندان شاتله مهم‌ترین و تنها جایی می‌باشد که با خود کخ‌ها ارتباط برقرار شده است [ص 36]:
«تمام جدارهای زندان از سنگ‌های سیاه مرطوب و جرم‌گرفته تشکیل شده بود؛ زیرا این زندان با رود سن مجاورت داشت و آب تا کف اطاق بالا آمده بود. در روی دیوارها حشرات موذی حرکت می‌کردند.»
تشبیه مادام آلوئیز- دایۀ گابریل- از دیان دوپواتیه که زنی بدجنس، زیاده‌خواه، جاه‌طلب و هوسباز بود که به کنت ژاک من کمری- پدر گابریل- خیانت کرده و پس از نرسیدن به شاه فرانسوا، تصمیم داشت با پنهان‌سازی خیانت خویش، خود را به هانری دوم- ولیعهد وقت- نزدیک نماید، عبارتی است که دوما به طور غیر مستقیم از نام کخ‌ها یاری گرفت [ص 89]:
«عقرب کینه‌جو پس از اینکه به او خیانت کرده بود، در عین حال او را انکار می‌کرد.»
و سرانجام کاربرد واژۀ پروانه به جای مجوز توسط برگرداننده، تأثیر ادبیات پارسی بر فراوانی نام کخ‌ها در این رمان را نشان می‌دهد [ص 184]:
«شما می‌دانید که قریب دو ماه است نوکرم را برای آوردن این وجه ناقابلی که آنقدر در نظر شما حائز اهمیت است، به پاریس فرستاده‌ام. آیا مارتن گر (Martin Guerre) با وجود داشتن پروانۀ عبور در راه کشته یا زخمی شده؟ آیا پولی را که همراه داشته، از او دزدیده‌اند؟»
اکنون که نگاه کخ‌شناختی به محبوس زندان شاتله پایان یافت، بازگویی سه نکتۀ مهم‌تر خالی از لطف نیست:
1- الکساندر دوما و پائولو کوئلیو نویسندگان بزرگی هستند که دستکم در یکی از آثارشان (به ترتیب محبوس زندان شاتله و برنده تنهاست) توجه ناچیزی به مفاهیم کخ‌شناختی داشته‌اند.
2- انواع بافته‌های ابریشم طبیعی بیشترین کاربرد را به خود اختصاص داده‌اند. در یک نگاه کلی‌تر، تاکنون انواع فراورده‌های ابریشمی طبیعی یا مصنوعی نسبت به سایر مفاهیم کخ‌شناختی در کانون توجه رمان‌نویسان خارجی بوده‌اند.
3- ایولین آنتونی از جنبۀ به کارگیری ابریشم طبیعی و قالب کلی داستان پیرو دوما بوده است.
امید است نوشتار کنونی رهگشای دوستداران نقد ادبی-کخ‌شناختی بوده و با طرح پیشنهادهای ارزندۀ خویش بر غنای آن بیفزایند.
بن‌مایه
شکیباپور، عنایت 1370. محبوس زندان شاتله: کنت دومن کمری (نوشتۀ الکساندر دوما). چاپ دوم، انتشارات راوی، تهران، 335 صفحه.

۱۳۹۳ بهمن ۳۰, پنجشنبه

رابطۀ میان زندگی و کخ‌ها



Relationship between Life and Insects
کخ‌ها (Hexapoda) از 350 میلیون سال پیش روی زمین می‌زیسته‌اند و حیات امروزی بشر، بدون شک، مرهون وجود آنهاست. این جانوران به روش‌های گوناگونی بر زندگی و فرهنگ انسان اثر گذاشته و می‌گذارند که مطالعۀ آن موضوع مورد علاقۀ کخ‌شناسی فرهنگی است. نوشتۀ زیر مربوط به سال 1388 خورشیدی می‌باشد. آن را بخوانید تا دریابید که پایان حیات انسان و دیگر جانداران نیز شاید بی ارتباط با زندگی و مرگ کخ‌ها نباشد. اگر کخی نباشد، شاید انسان هم نباشد. بنابراین فرهنگ نخواهد بود؛ چه برسد به کخ‌شناسی فرهنگی! :
«بسیاری از دانشمندان با توجه به شرایط کنونی زمین و بحران‌های جاری، نگران آیندۀ زندگی انسان بوده و به مطالعۀ حقایقی می‌پردازند که می‌توانند روزی منجر به پایان حیات جانداران زمینی شود. البته، تنها خطر جدی که فعلاً زمین را تهدید می‌کند، اتمام انرژی خورشید و بلعیده شدن کرۀ زمین توسط این ستارۀ بزرگ است که خوشبختانه تا پنج میلیارد سال دیگر شدنی نیست. از سوی دیگر، بر پایۀ تقویم باستانی مایاها و شواهد علمی موجود، پایان جهان می‌تواند به هفت دلیل حملۀ بیگانگان فضایی، توفان‌های خورشیدی، ابر آتشفشانی، بحران نفت، برخورد شهاب‌سنگ، تغییر قطب‌های مغناطیسی و نابودی نسل زنبورها، در سال 2012 ترسایی به واقعیت بپیوندد.
در سال 2008، سی و شش درسد از کندوهای زنبور انگبین ایالات متحده به دلیل اختلالی با نام نابودی کلنی زنبورها (CCD) از بین رفتند. این اختلال، که طی آن تمامی زنبورهای کارگر یک کندو به صورت ناگهانی مرده و تنها شهبانو زنده می‌ماند، در چند کشور اروپایی از جمله فرانسه، بلژیک، ایتالیا، پرتغال و اسپانیا رواج یافته است. دانشمندان تاکنون دلایل گوناگونی مانند بیمارگرهای ویروسی و قارچی، تغییرات شدید جوی و امواج تلفن همراه را از عوامل بروز این اختلال دانسته‌اند، ولی اثر هیچکدام از آنها به اثبات نرسیده است. تاکنون درمان مؤثری نیز برای کنترل این بیماری همه‌گیر ارائه نشده و پیش‌بینی می‌شود که نظریۀ انقراض زنبورها در زمانی نزدیک به واقعیتی تلخ تبدیل شود.
چون پرورش بسیاری از محصولات کشاورزی از جمله سویا، پنبه، آفتابگردان، بادام، انگور و سیب نیازمند حضور زنبورها بوده و فعالیت این کخ‌های کوچک روی تولید سی درسد از غذای جهان تأثیر مستقیم دارد، بنابراین، بالاترین احتمال نابودی حیات در اثر پدیده‌ای طبیعی، به این نظریه تعلق داشته و مقدار آن هفتاد درسد است!»
انگیزۀ بازنشر این مطلب دستیابی به نتایج پژوهش‌های جدیدتر می‌باشد. محققان دانشگاه آکسفورد یافته‌های خود دربارۀ دوازده عامل انقراض نسل آدمی یا نابودی کرۀ زمین را با نام ارزیابی علمی از احتمال انقراض بشر به تازگی منتشر کرده‌اند (اینجا را ببینید). این عوامل عبارتند از: 1- تغییر شدید آب و هوای زمین 2- شیوع جهانی بیماری‌های عفونی 3- جنگ اتمی 4- نابودی زیست‌بوم 5- فروپاشی نظام جهانی 6- آتشفشانی عظیم 7- برخورد یک سیارک بزرگ با زمین 8- دستکاری در زیست‌شناسی 9- نانوتکنولوژی 10- هوش مصنوعی 11- بد اداره کردن جهان و 12- ناشناخته‌ها.
جای بسی خوشبختی است که دیگر یک خطر جدی جان زنبوران انگبین را تهدید ننموده و در نتیجه نگرانی آدمیان دربارۀ نابودی محصولات کشاورزی، قحطی ناشی از آن و انقراض نیز کاهش یافته است. ولی از سوی دیگر، امروزه قابل پیش‌بینی خواهد بود که عاملی مثل شیوع جهانی بیماری‌های واگیر می‌تواند به کمک کخ‌های ناقل بیمارگرها عملی شده یا انسان با دستکاری ژنتیکی برخی دیگر از آنها به سوی نابودی خویش گام بردارد!
بن‌مایه
نوشتۀ نیرمحمد ‌دخت پرچمی، برگرفته از نشریۀ 7 روز زندگی، سال 1388، شمارۀ 87، صفحۀ 61.

۱۳۹۳ بهمن ۲۷, دوشنبه

خرکخ



Superbug
در سفری که جهت فراهم‌سازی مقدمات گرفتن اصل مدرک کارشناسی ارشد به تهران داشتم (خرداد 1390)، نزدیکی‌های شاهرود بود که اتوبوس در یک مجموعۀ پذیرایی ایستاد تا مسافران فریضۀ دستشویی- نماز- شام را به جای آورند. فرصت خوبی برای زدودن خستگی بود و می‌توانستم با کخ‌های پیرامون هم آشنا شوم. ساعت ده و نیم شب زمان پرواز زردآلورسانک Polyphylla olivieri Laporte (Coleoptera: Scarabaeidae) به سوی پرتوهای روشنایی نیز بود.
آلایندگی نوری (Light pollution) سبب می شود تا بسیاری از جانوران محل زندگی و فعالیت عادی خویش را رها نموده و به سوی سرچشمۀ روشنایی گام برداشته یا پرواز کنند. ولی سرانجام این رفتار چیزی نیست جز هدر دادن نیرو و احتمال مرگ. هنگامی که این سوسک نر به سوی پنجره می‌شتافت، پس از ناکامی در رسیدن به آن سوی پنجره، به پشت روی زمین افتاده و سپس، همۀ نیروی موجود در شش پا و چهار بال خویش را جمع می‌کرد تا به حالت طبیعی بازگردد. تصویرهای زیر گوشه‌ای از این کوشش را نشان می‌دهند:




داشتم از این صحنه‌ها عکس می‌گرفتم که یکی از گویشوران خراسانی مرا دید. او تا به آن زمان چنین گونه‌ای را ندیده بود. بنابراین، با شگفتی گفت: عجب خرکخی!!!
من تا آن لحظه واژۀ خرکخ را نشنیده بودم؛ بسا که این کلمه را از خودش ساخته بود؛ شاید هم در گوشه‌ای از مرزوبوم پارسی زبانان کاربرد داشت. به هر حال، خرکخ در هفتم خرداد ماه یکهزار و سیسد و نود خورشیدی به جهان کخ‌شناسی ادبی راه یافت. کخ‌ها اغلب در اندازه‌های کوچکتر از 2-1 سانتیمتر دیده می‌شوند و البته سنجاقکیان (Odonata)، ملخ‌ها، پروانه‌ها، گزدمان و ... استثنا هستند. اگر کخی بزرگتر از اندازۀ معمول یا گونه‌های خویشاوندش باشد، می‌توان آن را خرکخ نامید.
زمان کوتاه بود و نمی‌توانستم با مردم پیرامونم گفتگو کنم. تنها آن را برداشته و روی دستم گذاشتم تا نشان دهم که این خرکخ آدمی را نیش نمی‌زند؛ گاز هم نمی‌گیرد.
سوسک کرم سپید ریشه نام دیگری است که پارسیان ایران بر بزرگسالان (Adult Insects) گونۀ P. olivieri نهاده‌اند.
آگاهی بیشتر
واژۀ Superbug در واژه‌نامۀ Merriam-Webster Collegiate® Dictionary چنین مانکی دارد: «یک ریزجاندار (Microorganism) بیمارگر و به ویژه یک باکتری که علیه درمان‌هایی که معمولاً برای رویارویی با آن استفاده می‌شود، مقاومت نشان داده است.»
فرهنگ Concise Oxford English Dictionary در برابر واژۀ Superbug نوشته است: «به طور غیر رسمی یعنی باکتری، کخ یا جاندار مشابهی که دارای ویژگی‌های رشد یافته، به ویژه از نظر پایداری در برابر پادزیست‌ها (Antibiotic) یا آفتکش‌ها باشد.»
اگر کخی در برابر کخکش‌ها (Insecticide) پایداری نشان دهد، می‌توان آن را اَبَرکخ (Superbug) نامید. ولی انگیزۀ نگارنده از کاربرد Superbug اشاره به اندازۀ بزرگ این کخ نسبت به کخ‌های معمولی بوده است؛ همچنان که هدف از به کارگیری پیشوند پارسی خر در واژگان خرزنبور، خرگوش، خرمهره و ... همین مانک است.