۱۳۹۵ شهریور ۶, شنبه

کخ‌شناس کوهنورد: از مسجد جاغرق تا قلۀ فلسکه



Mountaineer Entomologist: From Jaghargh Mosque to Feleskeh Mount
نخستین سال‌های پا گذاشتن به دانشگاه برای من همزمان است با انجام کوهنوردی جدی؛ راستش را بخواهید، نمی‌توانم نام حرفه‌ای را بر آن بگذارم؛ چون ابزار ورزشی و سفرهای حرفه‌ای انفرادی نداشته‌ام ولی البته قله‌های فراوانی را هم در نوردیده‌ام!
الغرض، از چندی پیش تصمیم گرفته بودم که یک روز مرخصی استحقاقی‌ام را در منطقۀ زیبای جاغرق سپری بنمایم. نخست، در باشگاه بیتاک خویش که نام کوهنوردی دلاوران بر آن نهاده‌ام فراخوانی زده و دوستان مجازی را طبق وعده‌های پیشین ایشان دعوت کردم تا آنجا که می‌توانیم در امتداد دره و رودخانۀ جاغرق پیش رفته و پس از صرف ناهار برگردیم؛ ولی کسی ندایم را پاسخ نگفت! این گونه بود که کوله‌پشتی‌ام را برداشته و به تنهایی راه افتادم. اکنون می‌خواهم چکیده‌ای از این برنامه را همراه با چند عکس و اندکی اطلاعات فنی پیشکش دوستان نمایم. امیدوارم گزارش سودمندی برای کوهنوردان و طبیعت‌دوستان باشد.
روستای جاغرق از توابع شهرستان طرقبه شاندیز می‌باشد که برای رسیدن به آن می‌توان از خودروی شخصی یا اتوبوس‌های عمومی استفاده کرد. ایستگاه آغازین این اتوبوس‌ها در پایانۀ وکیل‌آباد قرار داشته و پایان مسیرشان نیز به مسجد روستای جاغرق ختم می‌گردد. من ساعت حدود هفت و سی دقیقه بامداد پنجشنبه هفدهم تیر ماه 1395 خورشیدی بود که از اتوبوس پیاده شده و برنامه‌ام را شروع کردم. یک گوشی Nokia N86 هم به عنوان دستگاه مکان‌یاب (GPS) همراه داشتم که ارتفاع مسجد را 1407 (13±) متر بالاتر از سطح دریا نشان می‌داد.
چند کیلومتر از مسیر در کنار رودخانه به صورت آسفالت و سپس خاکی است که با خودروی شخصی می‌توان به راحتی آن را پیمود و در نهایت، به راه مال‌رویی منتهی می‌شود که باید با پای پیاده یا الاغ و از درون باغ‌های خصوصی مردم و رودخانه از آن گذشت. در طول راه کاری نداشتم جز اینکه مناظر سرسبز اطراف را تماشا کرده و از برخی جلوه‌های ویژه عکس بگیرم. تصاویر زیر رویش گستردۀ یک قارچ روی تنۀ خشکیدۀ درختی در حاشیه رودخانه و پیش از رسیدن به روستای کُرْدِیْنِه (Kordeineh) را نشان می‌دهد.
تقریباً پس از طی مسافت شش کیلومتر در کنارۀ رودخانه به کردینه رسیدم. افرادی که نخواهند این مسیر را با پای پیاده بپیمایند، می‌توانند از خودروی شخصی و جادۀ روستای دِهْبار (Dehbar) استفاده نمایند. از این محل تا سرچشمۀ رودخانۀ جاغرق که در منطقۀ نُوکُمْبُل (Nokombol) قرار دارد راه خاکی برای خودروهای شخصی هموار است. پس از طی چند کیلومتر دیگر به چشمه قُلْقُلی (Gholgholi) که در سمت چپ جاده و رودخانه است، رسیدم. آب چشمه از دل سنگ‌های یک تپۀ بلند می‌جوشد. این آب گوارا در فاصلۀ نه کیلومتر و سیسد متری از مسجد جاغرق قرار دارد که در ساعت نه و نیم بامداد به آن دست یافتم.
ساعتی دیگر راه پیمودم تا به یک توربین آبی دوستدار محیط زیست رسیدم.
ده دقیقه هم پیاده‌روی کردم تا به موتور پمپاژ آبی برخوردم که از سوخت‌های فسیلی انرژی خویش را تأمین می‌نمود.
در ساعت یازده و ربع نه تنها به انتهای درۀ جاغرق رسیده بودم، بلکه درۀ سمت راست آن را نیز پیموده و به یک اولنگ مینیاتوری برخوردم.
و همچنان مسیرم را ادامه دادم، در حالی که دقیقاً نمی‌دانستم به کدامین قله خواهم رسید. هدف اولیه‌ام صعود به یال کوه‌های روبرویم بود. آثار رفت و آمد گردشگران در دامنه‌های این سرزمین کمتر بود و طبیعتاً زیبایی‌های خدادادی بیشتری می‌دیدم. بوته‌های بزرگ، توپی شکل و پر گل گَوَن یکی از جاذبه‌های آنجاست.
چشم‌انداز زیر به اندازه‌ای برایم لذت‌بخش بود که آن را به عنوان نمایۀ باشگاه بیتاک و گروه تلگرامی مربوطه (باشگاه کوهنوردی دلاوران) برگزیدم.
بالاتر که رفتم آشیان کوچک پرنده‌ای ناگهان جلوی پایم سبز شد!
و شادی‌بخش اینکه دو تخم کوچک در آنجا گذاشته شده بودند!!
این منظره اوج امنیت و آسایش یک پرنده را برایم تداعی می‌کرد.
وقتی به بالای یال رسیدم، در فاصلۀ چند صد متری خویش یک گروه کوهنورد حرفه‌ای را دیدم. بنابراین، برای فتح قله و آگاهی از نام دقیقش گام‌هایم را سریع‌تر کردم. در این ناحیه بادهایی می‌وزید که گرمای تابستان را از یاد آدمی می‌برد و البته زیبایی‌های طبیعت هم همچنان برقرار بوده و از آنها غافل نشدم. پرواز سنگین زنبورهای گرده‌افشان روی انبوه گل‌های گون مرا به یاد شوند نامگذاری واژۀ بیتاک (Bee + Talk) انداخت!
یعنی می‌توانستی وزوز یا نجوای زنبورها را بشنوی و این صحنه همان بیتاک طبیعی (Natural BeeTalk) خواهد بود!
سرانجام، در ساعت دوازده و سی پنج دقیقه به قله و گروه کوهنوردان رسیدم.
فهمیدم که فِلِسْکِه (Feleskeh) نام دقیق قله است و آنها در ساعت شش بامداد از منطقۀ دَرّود نیشابور بدین سو رهسپار گشته‌اند.
فاصلۀ چشمه قلقلی تا قله تقریباً هفت کیلومتر و سیسد متر است که من آن را در زمان سه ساعت پیمودم. البته، دستگاه زمان لازم برای پیمایش این مسیر را دو ساعت برآورد می‌کند ولی خبر ندارد که کوهستان است و گام برداشتن دشوار!
یعنی به طور کلی فاصلۀ تقریبی هجده کیلومتر و سیسد متری مسجد جاغرق تا قلۀ فلسکه را در مدت پنج ساعت طی کردم که تقریباً منطبق با پیش‌بینی مکان‌نما بود. دوباره به جمع کوهنوردان بازگشته و پس از گرفتن عکس یادگاری، سنگ‌چین دیگری را برای صرف ناهار و خلوت خویش برگزیدم.
ایشان چند دقیقه بعد خداحافظی کردند و رفتند. من نیز حدود چهل دقیقه به اندازه‌گیری ارتفاع قله و خوردن نان و پنیر و خامه عسلی پرداختم. دستگاه ارتفاع قلۀ فلسکه را 3062 (20±) متر نشان می‌دهد و البته ارقامی مثل 3061 و 3081 را هم در یک جستجوی سادۀ اینترنتی می‌توان یافت و همان طور که چندین مرتبه تکرار کردم، فاصله و زمان‌های پیمودن مسیر تقریبی هستند؛ چون پس از اجرای برنامه- و نه در حین انجام آن- محاسبات را انجام داده‌ام.
زیبایی‌های این سرزمین باز هم در هنگام بازگشت چشم‌نواز بودند. من با یک گل ماهور (Mullein)، خرگوشک یا دُمِ گاو (Verbascum sp.) که قامتی بلندتر از خودم داشت، سلفی گرفتم؛
آب بسیار سرد و گوارای اولنگ مینیاتوری را نوشیده و سه بطری از آن را به عنوان ره‌آورد سفرم برداشتم؛ با میوه‌های گیلاس و آلبالو که در کنارۀ راه به میهمانان لبخند می‌زدند، از خودم پذیرایی کردم و سرانجام در ساعت شش عصر به مسجد جاغرق بازگشته و سفرم را پایان دادم.