۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

نام‌های بانوان



Names of Women
دوست و هماموز (Classmate) دوران کارشناسی ارشدم- آزاده داوودی- را به هنگام بازدید از نمایشگاه هفتۀ پژوهش دیدم (بیست و چهارم آذر ماه 1388). وقتی جویای حال دیگر دوستان شدم، گفت یکی از آنها- فاطمه کاظمی- دختری به نام پرنیان دارد. من هم بی‌درنگ مانَک (Meaning) واژۀ پرنیان و اهمیت کخ‌شناسی فرهنگی را بازگویی نموده و ایشان حسابی بهره‌مند شد! این پیشامد سبب گشت تا چند نمونه از نام‌های کخ‌پایه (Insect-based names) را در دسترس علاقمندان قرار دهم. البته، همۀ آنها را بانوان ایرانی به خود اختصاص داده‌اند:
1-  آک‌ایپک (âkipak): از نام‌های ترکی و به مانک ابریشم یا پارچۀ ابریشمی سپید رنگ
2-  آمولای (âmulay): از نام‌های گیلکی و به مانک پروانه
3-  ائلبالی (e:lbâli): از نام‌های ترکی و به مانک شیرین و انگبین ایل
4-  اتلس (atlas): پارچۀ ابریشمی براق و دارای رویۀ پرزدار لطیف و پشت بی‌پرز
5-  اؤزبال (özbâl): از نام‌های ترکی و به مانک انگبین ناب
6-  ایپک (ipak): از نام‌های ترکمنی یا ترکی و به مانک ابریشم یا تارهای بسیار ظریف و درخشان آن
7-  ایپک‌تن (ipaktan): از نام‌های ترکی و به مانک دارای پیکری لطیف و ظریف مانند ابریشم
8-  ایپک‌نور (ipaknur): یک نام ترکی- تازی و به مانک درخشنده
9-  بالسان (bâlsân): از نام‌های ترکی و به مانک همانند انگبین یا متعلق به آن
10-  باللی (bâlli): از نام‌های ترکی و به مانک آمیخته با انگبین یا شیرین و لذتبخش همانند انگبین
11-  بهاره (bahâre): آورندۀ بهار یا مربوط به این فصل؛ هر یک از گونه‌های راستۀ Plecoptera که دارای دو جفت بال بوده و در جویبارها، زیر سنگ‌ها و نزدیک آب زندگی می‌نمایند. در واقع، اصالت این نام از بانوان یا کخ‌ها نیست؛ بلکه هر دو گروه به طور مشترک از آن استفاده می‌کنند.
12-  بی‌بی (bibi): از نام‌های گیلکی و به مانک کرم پیله
13-  پاپلی (pâpeli): از نام‌های گیلکی و به مانک پروانه
14-  پتک (patak): از نام‌های ترکی و به مانک کندو
15-  پرنا (parnâ): پرنیان
16-  پرند (parand): پارچۀ ابریشمین ساده یا گلدار. شاید واژه‌های پرنده و پیراهن نیز از همین کلمه گرفته شده باشد.
17-  پرندخت (parandoxt) یا پرنددخت (paranddoxt): دختری لطیف همچون پرند
18-  پرندیس (prandis): نرم و لطیف چون پرند
19-  پرندین (parandin): نرم و لطیف چون پرند
20-  پرنون (parnun): پرنیان
21-  پرنیان (parniân): پارچۀ ابریشمی نازک، گلدار و بسیار نرم؛ نمادی از لطافت و نرمی در عین استحکام
22-  پروانک (parvânak): تک پروانه؛ سیاهگوش
23-  پروانه (parvâne): کخ‌هایی با بال‌های زیبا و رنگارنگ که از شهد گیاهان تغذیه می‌نمایند. برخی گونه‌های شب‌پرواز آنها نیز پیرامون چشمه‌های نور می‌چرخند؛ سیاهگوش؛ [مجازی] بی‌پروا
24-  تایه (tây?): از نام‌های گیلکی و به مانک ابریشم تابیده
25-  ترمه (terme): پارچۀ دستبافت از کرک و ابریشم با نقش‌های تزئینی سنتی مانند بته، جقه، اسلیمی و ... که بیشتر برای تهیۀ جانماز، بقچه، جلیقه و مانند آنها به کار گرفته می‌شود.
26-  دیبا (dibâ): پارچۀ ابریشمی ضخیم، رنگی و گلدار؛ روی زیبا
27-  دیبادخت (dibâdoxt): دختری زیبا و همچون دیبا
28-  سپیده (sepide): برگرفته از رنگ سپید. با توجه به اینکه انگلیسی زبانان برخی از پروانه‌های تیرۀ Pieridae را سپیده (White) می‌نامند، گویا ریشۀ این نام به فرهنگ آنان می‌رسد. البته، شاید هم با روشنایی آغاز روز پیوند داشته باشد.
29-  سندس (sondos)، سندوس (sondus) یا سوندوس (sundus): دارای ریشۀ یونانی و به مانک دیبا یا پارچۀ ابریشمی لطیف وگرانبها؛ خواهر خشایارشاه
30-  شاپرک (šâparak): شب‌پره یا پروانۀ شب‌پرواز. شاید بتوان این واژه را صورت پرندۀ کوچکِ شاهی نیز معنا نمود.
31-  شاه‌پرند (šâhparand): جامۀ شاهی؛ نام نوۀ یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی، که با ولید بن عبدالملک- خلیفۀ اموی- ازدواج کرد.
32-  عسل (asal): همتای تازی انگبین یا دسترنج عمدۀ زنبوران انگبین
33-  عسل‌بانو (asalbânu): نام و صفتی مبنی بر خوش‌مشرب بودن
34-  فرانک (ferânak): همتای تازی شدۀ پروانک
35-  فرنگ (f?r?n?g): از نام‌های گیلکی و به مانک سنجاقک
36-  کپنک (kapanak): از نام‌های ترکی و به مانک پروانه
37-  کلبک (kalabak): از نام‌های ترکی و به مانک پروانه
38-  ملیسا (melisâ): نام خواهر آمالتیا (Amalthea) و کسی است که زئوس را در کودکی با شیر بز و انگبین پرورش داد؛ مرهم؛ نام دانشیک (Scientific name) یکی از سرده‌های گیاهان تیرۀ نعنا (Labiatae). ریشۀ این واژه یونانی بوده و به مانک انگبین می‌باشد.
39-  ملینا (melinâ): دختری زیبا با چشمان قهوه‌ای و گیرا. ریشۀ این نام یونانی بوده و به مانک انگبین یا رنگ بهی است.
40-  مورایپک (moripak): از نام‌های ترکی و نوعی پارچۀ مخمل یا ابریشم بنفش رنگ
41-  مهین‌پرنیان (mahinparniân): نام دو بخشی = مهین + پرنیان
42-  وَنِسا [Vanessa] (vanesâ): از نام‌های اروپایی-آمریکایی با ریشۀ نامعلوم انگلیسی، یونانی، ایتالیایی (بن‌مایه) یا لاتین (بن‌مایه) که نخستین بار در سال 1713 ترسایی توسط Jonathan Swift [نویسندۀ انگلیسی-ایرلندی (Anglo-Irish)] و از آمیختن نام خانوادگی Vanhomrigh و نام کوچک Esther پدیدار گشت. ونسا در سال 1807 ترسایی توسط دانشمندی با نام John Christian Fabricius به عنوان نام دانشیک سرده‌ای از پروانه‌های زیبا و کوچندۀ (Migrant) تیرۀ Nymphalidae نیز برگزیده شد. از سوی دیگر، «کسی یا چیزی که به آسانی قابل حرکت و جنبش باشد» مانک مجازی واژۀ Vane می‌باشد. بنابراین، شاید بتوانیم واژۀ Vanessa را به صورت پروانۀ سبکبال یا پروانه معنا نماییم. ونسا یکی از سد نام برتر و برگزیدۀ مردم آمریکا در چند دهۀ اخیر بوده است.
تاکنون، این نوشته چند بار ویرایش گشته و نام‌های تازه بر آن افزوده شده‌اند. هنوز هم جای امیدواری می‌باشد که به یاری خوانندگان گرامی مجموعۀ کامل‌تری را فراهم آوریم. همانگونه که دیده می‌شود، فراورده‌های ابریشمی، پروانه‌ها، انگبین و بهاره از مقوله‌های کخ‌شناسی فرهنگی هستند که به ترتیب بیشترین اهمیت را در نامگذاری بانوان ایرانی دارند. با توجه به جدول یک مشخص است که نام‌های گیلکی و ترکی تنوع بیشتری دارند. همچنین، کاربرد نداشتن واژۀ انگبین در نام‌های ایرانی و گیلکی جای شگفتی دارد.
مدت زیادی می‌اندیشیدم که چرا از نام‌های پسرانۀ کخ‌پایه خبری نیست؟! در تیر ماه 1390، با چکیدۀ نوشتار پژوهشی عجیب‌ترین نام‌های ایرانی آشنا شده و دو نام مردانه توجهم را جلب نمود:
43-  پشه (paše): نامی همگانی برای دوبالان شاخک‌بلند (آرایۀ Nematocera) که ویژگی بارز ماده‌های آنان خونخواری است. البته، برخی مردم عادی، هر گونه کخ با تن ظریف یا ریزجثه و توانایی پرواز را پشه می‌نامند.
44-  ساس (sâs): یک نام همگانی برای گونه‌های آرایۀ ناجوربالان (Heteroptera) یا نیم‌بالان (Hemiptera) و یا نام برخی گونه‌های خونخوار آنها که بیشتر در جای خواب آدمی یافت می‌شوند (تیرۀ بسترساسان Cimicidae).
اکنون در شگفتم که چرا مردان به کخ‌های خونخوار علاقه‌مندند؟! چندی بعد، یک نام مردانۀ دیگر را در روزنامه یافتم:
45-  عسل‌خان (asalxân): نامی تازی- افغانی که دستکم در ولایت قندوز افغانستان به کار گرفته می‌شود.
سازمان ثبت احوال ایران در سال 1389 خورشیدی پنج هزار نام مجاز برای ایرانیان منتشر کرد و جالب آنکه نام عسل یکی از پنجاه اسم مورد انتخاب بانوان میهنمان در این سال بوده است (بن‌مایه). همچنین باید افزوده شود که بر خلاف باور برخی‌ها، هانی (hâni) یک نام پسرانۀ کخ‌پایه و به مانک انگبین (Honey) نیست. ریشۀ این نام تازی، به مانک خدمتکار و شبیه اسم دخترانۀ هانیه (hânie) می‌باشد. از سوی دیگر، با توجه به لزوم پاسداشت زبان، ادب و فرهنگ ایران زمین، پیشنهاد می‌نمایم که واژۀ انگبین یا شهد به جای عسل برای نامیدن بانوان استفاده گردد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر