پس از نگاه کخشناختی به دوزخ، برزخ و بهشت و نسک در آغوش نور بر آن شدم تا گوشهای دیگر از باورهای آئینی جهانیان را با
این دیده بنگرم؛ البته اگر پیشنهاد و علاقۀ مطالعاتی خواهرزادهام، چنین اتفاقی رخ
نمیداد.
نسک الههها و ایزدان اطلاعات مفیدی دربارۀ ایزدان،
ایزدبانوان و شخصیتهای اسطورهای/ افسانهای آریایی، زرتشتی، هندی، ژاپنی، مصری،
یونانی، رومی، اسکاندیناوی و آزتکی را به صورت چکیدهوار بازگو مینماید. خوانش این
اثر از جنبۀ کخشناسی آئینی یعنی تأثیر کخها بر باورهای آئینی مردمان سودمند است.
انواع مفهومهای کخپایه 19 بار در روایت 256 صفحهای الههها
و ایزدان نام برده شدهاند که به ترتیب اهمیت و بندواژگان پارسی عبارتند از: عنکبوت
(4)، کخ (4)، کرم ابریشم (2)، مگس (2)، آفت (1)، پروانه (1)، سوسک (1)، شته (1)،
مرغ مگسخوار (1)، موم (1) و میانگبین (Mead) (1).
اگر بخواهیم فرهنگهای گوناگون را از جنبۀ دفعات نمود
مفاهیم کخشناختی در باورهایشان مقایسه نماییم، به ترتیب زیر دست مییابیم: یونان
(6)، ژاپن (4)، مکزیک (Aztec) (3)، روم (3)،
اسکاندیناوی (Norse) (2) و مصر (1).
البته چنین مقایسههایی خالی از اشکال نخواهد بود. برای
نمونه، در فرهنگ ایزدان و اساطیر هند هیچ اشارۀ مستقیمی به کخها یا مفهومهای کخپایه
وجود ندارد ولی میبینیم که پنج عدد از خدایانشان دارای چهار یا چند دست و دو پا
میباشند؛ یعنی همان تعداد از اندامهای حرکتی کخها و خویشاوندان نزدیکشان! آیا این
مفهوم از مشاهدۀ بندپایان اقتباس نشده است؟! آیا نمیتوان تصور کرد که هندیان
باستان راز فراوانی و گسترش کخها در کرۀ زمین را شمار زیاد اندامهای حرکتی ایشان
دانسته و آرزو مینمودند که ای کاش مانند کخها بودند؟ ایزدان یاد شده عبارتند از:
ویشْنو (Vishnu) ایزد ایزدان در
آئین هندو است و دارای چهار دست میباشد که در آنها یک برگ نیلوفر آبی، یک گرز، یک
صدف حلزونی و یک حلقه قرار دارد [صفحۀ 57].
لاکْشْمی (Lakshmi) ایزدبانوی
توانگری و پیروزبختی، چهاردست و همسر ویشنو است که بر روی گل نیلوفر آبی میایستد [ص 53].
دورگا (Durga) ایزدبانوی کینخواهی-
پیروزی، نماد انرژی و قدرت زنانه، همسر شیوا و یکی از ایزدبانوان سهگانه در
اساطیر هند است. این الهه را اغلب به صورت زنی جنگاور، سوار بر شیر یا ببر تصویر
کردهاند که چندین دست داشته و سلاحهای گوناگونی- از جمله صدف حلزونی- را در مشت
میفشارد [ص 52].
کالی (Kali) ایزدبانوی چهاردست
زمان و دگرگونی و همچنین همسر شیوا است که میتواند ذهن کخشناسان را به پدیدۀ
دگردیسی (Metamorphosis) کخها سوق دهد! [ص 55]
گانش یا گانِشا (Ganesha) از شناختهشدهترین و محترمترین
خدایان در مذهب هندوئیسم و فرزند شیوا بشمار میرود [ص 61].
از سوی دیگر، با خواندن اسطورههای یونانی است که به مانک
راستین نامهای دانشیک (Scientific name) کخها پی میبریم.
برای نمونه، هارمونیا (Harmonia) الهۀ تناسب بوده
و نام یکی از سردههای کفشدوزکها نیز میباشد.
این الهه فرزند آرِس (Ares) و آفرودیته (Aphrodite) است که البته، داستان چگونگی وصال
این دو خدا هم با یک ویژگی بارز تارعنکبوت- یعنی نازکی و ناپیدایی- ارتباط دارد:
آفرودیته (خدابانوی عشق و زیبایی) همسر هِفائستوس (Hephaestus) بود ولی بذر عشق آرس (خدای جنگ) را
در دل میپروراند. روزی هفائستوس (خدای آتش و فلزکاری) تصمیم گرفت به جزیرۀ لِمنوس
(Lemnos) برود. آفرودیته
موضوع را به آگاهی آرس رساند و وی را در نبود هفائستوس به قصر خویش دعوت کرد. اما
هلیوس (Helios) یا خدای خورشید
رازشان را شنید و به هفائستوس خبر داد. هفائستوس توری نامرئی اطراف تخت خویش پهن
کرده و آنجا را ترک کرد. آرس شبانگاه به کاخ آمد، برهنه شد، با معشوقۀ زیبایش به
تخت رفت، وی را بوسید و سرگرم عشقبازی بود که تور ناپیدا آنها را تنگ در میان گرفت!
در این هنگام، هفائستوس وارد شد ولی آرس سوگند خورد که آنها پیشتر در معبد عشق
ازدواج نموده بودند و آفرودیته به ابتذال نگرویده است. سرانجام، هر دو آزاد شده و
به قصر خدای جنگ در تراکیا رفتند [ص 109].
واژۀ آدُنیس (Adonis) که در نام انگلیسی کفشدوزک Adonia variegata Goeze دیده میشود نیز
به یکی از معشوقههای زمینی آفرودیته اشاره داشته و مرگ و رستاخیز سالیانۀ گیاهان
را نمادینه مینماید [ص 110].
ریشۀ بخشی از نام انگلیسی و دانشیک پروانههای تیرۀ Sphingidae را نیز در اسطورههای
یونانی میتوان یافت: ابوالهول (Sphinx) هیولایی بالدار
با سر زن، تن شیر و دم مار بر دروازۀ شهر تِبِس (Thebes) بود. او از کسانی
که عزم ورود به شهر داشتند چیستانی میپرسید و هر کس را که در جواب عاجز بود، میخورد.
از ادیپوس (Oedipus) پرسید کدام جانور
است که بامدادان با چهار پا، در میانۀ روز با دو پا و شامگاهان با سه پا راه میرود.
ادیپوس پاسخ داد انسان است که در کودکی با چهار دست و پا، در جوانی با دو پا و در
پیری با سه پا یعنی دو پا و یک عصا حرکت میکند. ادیپوس سپس ابوالهول را کشته،
وارد شهر تبس شده و بر تخت سلطنت نشست [ص 149].
عنکبوت و تار وی بیشتر از سایر مفاهیم کخپایه و در باورهای
آئینی یونان، ژاپن و تمدن آزتک مورد اشاره میباشد. آتِنا (Athena) الهۀ نگهبان شهر آتن- پایتخت یونان-
و ایزدبانوی خِرَد، فرزانگی و جنگ است. پدرش اَبَرخدا (Zeus) و مادرش متیس نام
دارد. دربارۀ چگونگی پیدایش و نیروی آتنا میخوانیم [ص 106]: «زئوس چنان از خِرد متیس هراسان شده بود که وی را فریفت
تا به شکل مگسی در آید و سپس او را بلعید. زئوس پس از مدتی دچار سردرد شدیدی شد.
تیتانِ (Titan) ارباب شفا- Prometheus -
سر او را با تبر شکافت و آتنا به صورت زنی کامل و سراپا پوشیده در زره و اسلحه از
پیشانی زئوس خارج شد. ... آتنا زنی جنگجو بشمار نمیآمده؛ زیرا همۀ نبردهایش برای
دفاع از حریم خانه و شهر در برابر دشمنان بوده است. اما گاهی هم بیرحمانه انتقام
میگرفت. مثلاً زنی پارچهباف به نام آراخْنِه (Arachne) ادعا کرده بود
دستساختههایش نسبت به بافتههای آتنا برتری دارد. آتنا وی را به مبارزه طلبید و
پس از پیروزی، او را به عنکبوت تبدیل کرد.»
با کمی تأمل درمییابیم که داستان پیدایش آتنا با چرخۀ
زندگی مگسهای تیرۀ Oesteridae و
ریشۀ نام آنان یعنی Oistros (با مانک خرمگس یا
جنون و دیوانگی) ارتباط دارد. ریشۀ نام ردۀ عنکبوتیان (Arachnida) هم برگرفته از
نام آراخنه است.
نمونۀ دیگر از اشاره به مگسها نیز در باورهای یونانی دیده
میشود: بِلِروفون (Bellerophon) اسبسواری ماهر
بود که به جنگ اژدهای آتش (Chimera) فرستاده شد تا
کشته شود، ولی وی به کمک اسب بالدار (Pegasus) خود که هدیهای
از سوی آتنا بود، اژدها را کشت. بلروفون بعدها خواست با اسبش به آسمانها و قلمروی
خدایان برود، اما زئوس خرمگسی را فرستاد تا اسب را نیش بزند و اسب بلروفون را به
زمین انداخت. این اسطورۀ یونانی ناچار شد تا پایان عمر روی زمین زیست نماید [ص 155].
نگارهای از کینتارو یا پسر زرین که یک قهرمان افسانهای
مردم ژاپن است، نشانگر چگونگی ارتباط وی با عنکبوت میباشد [ص 84]: «در موزۀ ویکتوریا و آلبرت نگارهای از
شون یئی وجود دارد که کینتارو با کندن درختی از ریشه، غول عنکبوت را هلاک کرده
است.»
میکتلان تکوتلی- خدای مرگ و پادشاه سرزمین میکتلان- از
خدایان اصلی آزتک و برجستهترین چهره در میان خدایان و خدابانوان متعدد دنیای
زیرین و یا همان عالم مردگان محسوب میگشت و جالب اینکه عنکبوت یکی از دستیاران وی
بشمار میرفت [ص 246].
مفهوم کخ در نسک الههها و ایزدان بیشتر به انواع مگس- و
سوسککرمینههای مردارخوار (Scavenger) میپردازد. ایزاناگی
(Izanagi) و همسرش ایزانامی
(Izanami) از خدایان آئین
شینتو (Shinto) و فرهنگ ژاپن میباشند
که آفرینش نخستین خشکیها و خدایان دیگر را به آنها نسبت دادهاند. دربارۀ بخشی از
سرنوشت ایشان گفته شده است [صفحههای 69 و
70]: «ایزاناگی پس از مرگ همسرش سوگوار شده و راهی سفر به سوی یمی- سرزمین تاریک
مردگان- گشت. ... ایزاناگی نپذیرفت که همسرش را در آغوش تاریکی آن سرزمین ترک کند.
بنابراین، هنگامی که ایزانامی خوابیده بود، ایزاناگی شانهاش را برداشت و چون مشعل
به کار برد. آنگاه، ایزانامی زیبا و قشنگش را به شکل ترسناک دید! اکنون همسرش
گوشتی پوسیده و متعفن پر از کرم و حشرات پلید بود.»
یا در باورهای گذشتۀ مردم اسکاندیناوی میبینیم هنگامی که
اودین (Odin)، ویلی و وه مشغول
خلق جهان از جسد ایمیر بوند، چون گوشت وی به زمین تبدیل شد، این سه خدا به کرمهای
داخل گوشت بدن وی نیز هوش و چهرۀ انسانی- البته با جثهای کوچکتر- بخشیدند تا در
زیر زمین به زندگی مشغول شوند [ص 218]. لازم به یادآوری است ایمیر یک هیولای یخی و نخستین جاندار
زندهای بود که در گینونگاگپ (Ginnungagap) پدید آمد.
گینونگاگپ نیز سرزمینی میان نیفلهایم- سرزمین ازلی یخ- و موسپلهایم- سرزمین ازلی
آتش- میباشد [ص 227].
به بیان دیگر، این باور خاستگاه همۀ جانداران- از جمله آدمی
و کخها- را تقریباً یکسان دانسته است.
آسکِلِپیوس (Asclepius) یا خدای طب و
عصایش که نماد دانش پزشکی است، به یکی دیگر از اثرات غیرمستقیم کخها بر اسطورههای
یونانی مربوط میشود: این ابزار از جنس درخت معتدلۀ خطمی است. گیاه یاد شده نیرویی
دارد که بیماریها را شفا بخشیده و به همین جهت، هر جا درخت خطمی باشد، کخها و
جانوران سمی از آنجا بگریزند [ص 145].
زیانآوران گیاهی (Plant pests) مراد از کاربرد
واژۀ کخ در اسطورههای رومیان میباشد. البته گویا، نویسنده- امیر بهنام- واژۀ Louse (شپشه) را با کلمۀ
شته (Aphid) همسان دانسته است
که اشتباهی بیش نیست: رومیهای نخستین که عمدتاً مردمانی دهقانپیشه و کشاورز
بودند، میدیدند که آفات و بیماریهای گیاهی محصولات آنها را خورده و نابود میکنند.
بنابراین، کخها، حیوانات کوچک، شتهها و جانوران زبالهگرد برای آنها به عنوان
دشمنانی مطرح بودند که به زمینهایشان تهاجم مینمودند و مارس (Mars) هم به عنوان
ایزدی مطرح بود که آنان را از گزند این یورشها محافظت میکرد. هنگامی که رومیان
به دوران چرخ و ابزار رسیده و جنگجویان ماهری شدند، مارس به عنوان محافظتکننده از
رم در برابر تعرض و تهاجم آفات جدید که همان ارتشهای بیگانه بودند، مطرح گردید؛
زیرا دشمنان هنگامی که شهر رم را تسخیر میکردند، اغلب در زمینهای کشاورزی به
جستجوی خوراک و علیق برای خود و حیواناتشان پرداخته و بدین سان به اراضی کشاورزان
آسیب میزدند [صص 192 و 193].
کخپیله (Silkworm) تنها در باورهای
ژاپنی به چشم خورد: تسوکویمی (Tsukiyomi) دومین فرزند از
سه فرزند برجستۀ ایزاناگی است. هنگامی که وی از سوی خواهرش اماتراسو (Amaterasu) به مهمانی
اوکِمُچینوکامی یا اوکهموچی- ایزدبانوی باروری و خوراک- رفته بود، خشمگین شده و
میزبان را کشت. سپس، مشاهده کرد که پیکر قربانی به چیزهای مختلف تبدیل شد [صفحۀ 78]: سرش به گلۀ اسب و گاو، ابروهایش به کرم ابریشم، شکمش به
برنج، و اندام تناسلیاش به گندم و لوبیا. برخی افسانههای ژاپنی هم ابروان اوکهموچی
را از جنس ابریشم دانستهاند [ص 83].
و در جای دیگر میخوانیم که پرورش کخپیله از سوی اماتراسو
به مردم آموزش داده شد [ص 81]: «او شالیزارها را آفرید و برنج در آنها
روییدن گرفت. وی همچنین هنر نساجی توسط دستگاه بافندگی را اختراع کرد و مردم را
درویدن گندم و پرورش کرمهای ابریشم بیاموخت.»
باورهای آئینی مصریان باستان تنها از جنبۀ اشاره به سوسکهای
سرگینغلتان (Scarab beetles) مورد توجه هستند:
خِپْری (Khepri) دارای دو مانک
سوسک و قائم به ذات است. او در نزد شهروندان هلیوپولیس (Heliopolis) نمودار طلوع
خورشید بود و همانند سوسک سرگینغلتان از جوهر خویش سر بر آورده و زادۀ خویشتن است
[اشاره به تخمگذاری مادهها در فضولات
دامی و زندگی همزمان تخم، کرمینه، شفیره و سوسک بالغ در یک مکان]. خپری ایزد دگرگونیهای حیات بود و همیشه از نو زاده میشد.
او به شکل انسانی با چهرۀ سوسک یا انسانی که سری سوسکمانند داشت، جلوهگر شده و
گاه تنها به شکل سوسک کامل بود [ص 88].
کاربرد موم و میانگبین به ترتیب با ایزدان یونانی و
اسکاندیناوی مرتبط میباشد: ایکاروس (Icarus) یکی از خدایان یونانی است که در
زندان گرفتار بوده و برای رهایی از اسارتگاه خویش به استفاده از بالهای ساخته شده
با پر و موم متوسل گردید. او در هنگام پرواز به خورشید نزدیک گشت که به آب شدن موم
بالها و سقوطش در دریا انجامید [ص 153].
میانگبین نوعی نوشیدنی باستانی است که به طور کلی از تخمیر
آب و انگبین (Honey) و افزودن برخی
مواد طعمدهنده پدید میآید. این ماده خوراک ویژۀ خدای خدایان اسکاندیناوی- اودین-
است: دو گرگ به نامهای جری و فرکی همیشه اودین را همراهی میکنند. او که خدای جنگ
و مرگ و خدای خرد هم هست، هر خوراکی که برایش آورده شود را به آنها میبخشد؛ زیرا
نیازی به خوراک نداشته و تنها میانگبین مینوشد. در جایی دیگر، اودین در خوانی
دشوار میانگبین سخنسرایی را از یوتونهایم میرباید. او نیز خردی که از چاه خرد
به دست آورده و همچنین میانگبین سخنسرایی را به انسانها میبخشد [ص 221].
پروانه و واژۀ کخپایۀ مرغ مگسخوار (Hummingbird) تنها در اسطورههای
آزتک دیده شدند: شوچیکوئتزال (Xochiquetzal) یا «گل ایستاده»
ایزدبانوی مرتبط با مفاهیمی همچون باروری، زیبایی و قدرت و توانایی جنسی است که به
عنوان ایزدبانوی عشق و گلها نیز شناخته میشد. شوچیکتسال همواره جمعی همراه و
مشایعتکننده که شامل تعدادی پرنده و پروانه بودند را با خود داشت [صص 251و 252].
هویتزیلوپوچتلی (Huitzilopochtli) به مانک «مرغ مگسخوار
در سمت چپ» یا «مرغ مگسخوار چپدست» خدای جنگ، خدای خورشید، حامی و پشتیبان شهر
تنوچتیتلان (Tenochtitlán) و خدای ملی
مکزیکیهای آنجا بود. واژۀ Huitzilin در زبان ناهواتل (Nahuatl) مانک مرغ مگسخوار
را داراست [ص 243]. خالکوبی پروانهای زیر هم منظرهای شامل پروانه، مرغ مگسخوار
و انواع گلها را بر روی بازوی چپ یک مرد ایستاده نشان میدهد.
اکنون که نگاه کخشناختی به الههها و
ایزدان پایان یافت، چکیدۀ چند یافتۀ مهمتر آن گرداوری و ارائه میگردد:
1- مردمان گذشتۀ یونان و ژاپن بیشتر از
سایر فرهنگها به مفاهیم کخشناختی توجه نمودهاند.
2-
شمار اندامهای حرکتی بندپایان در باورهای آئینی هندیان بسیار مورد توجه هستند.
3-
مانک نام Arachnida، Sphingidae و بسیاری از نامهای
دانشیک کخها در باورهای آئینی یونانیان ریشه دارد.
4-
عنکبوت در باورهای گذشتگان زَمودی (Role) منفی داشته و با غول، دنیای مردگان
یا جادوگری مرتبط است.
5- انواع کخهای مردارخوار، زهرآگین و
زیانآور زمود برجستهای در پدید آمدن باورهای پیشینیان داشتهاند.
6- بر پایۀ باورهای ژاپنی، آفرینش کخپیله
ویژه و متمایز از سایر کخها میباشد.
7- زمود آئینی مگسها تنها در اسطورههای
یونانی و مرتبط با ابرخدا دیده شد.
امید است این نوشتار به اندازهای مورد توجه
دوستداران پژوهشهای دینی و کخشناسی فرهنگی قرار گرفته باشد که با بیان دیدگاههای
خویش بر غنای آن بیفزایند.
بنمایه
بهنام،
امیر 1390. الههها و ایزدان. چاپ نخست،
انتشارات پاسارگاد، تهران، 256 صفحه.