Do You Have Bug?!
در روزگار نه
چندان دور کودکی، هنگامی که طفلی اسباب ناراحتی و دلخوری کودک دیگر را پدید میآورد،
دومی به اولی میگفت: «کخ دری؟!»
اولی: «لُلُخْ دری؟!»
دومی: «جَعبَشِ [جعبهاش را] دری؟» یا
«دُنْبَشِ [دنبهاش را] دری؟!»
و شاید آخرین نفر هم میگفت: «هر چه دری
بریز پایین!»
هنوز هم به درستی نفهمیدهام که «للخ
دری» یا جعبش دری» یعنی چه و یا اینکه منظور از «هر چه دری، بریز پایین» چیست. بچههای
آن دوره، گفتمان بالا را نوعی ناسزا میانگاشتند که معمولاً درگیری زبانی بیشتر یا
زد و خورد فیزیکی ایشان را در پی داشت.
چند روز پیش نیز، مشاجرۀ دو نوجوان مدرسهای
را درون دیدم (1389 خورشیدی). اولی گفت: «کخ
دری؟»
دومی: «ها؛ چند کیلو مِخِی؟ [آری؛ چند کیلوگرم میخواهی؟]»
این رویدادها حدود بیست سال با یکدیگر
فاصله دارند و از قرار معلوم، نگرش نوجوانان مشهدی به کخها تا حدودی تغییر یافته
است. در دوران دانشگاه آموختهایم که در سالهای گذشته، دولت ایران چند گونه از کخهای
آسیبرسان گیاهی مانند سن گندم Eurygaster integriceps Puton و سوسک برگخوار سیبزمینی Leptinotarsa decemlineata (Say) را از کشاورزان خریداری و سپس نابود میکرد تا بدین شیوه،
جمعیتشان را بکاهد.
امروزه، بازار خرید و فروش گونۀ ناشناختهای
از کخها در میان نوجوانان خراسانی رواج یافته است. خوشبختانه، بار خشونت گفتمان
اخیر کاهش یافته و درگیریهای احتمالی کمتر اتفاق میافتد، ولی هدف خریداران و
فروشندگان همچنان نامعلوم است!
بحث را با این نتیجهگیری اقتصادی-فرهنگی پایان میدهم: بیا
تا قدر کخها را بیشتر بدانیم. شاید همین کخی که برایتان چندشآور است، یکی از
منابع درآمدتان گردد! اگر باور نمیکنید، میتوانید به یک فروشگاه هدیه و لوازم
تزئینی (برای مثال، سرزمین هدایا در توسآنجلس، خیابان راهنمایی، بین راهنمایی18 و 20) رفته تا ببینید که
چگونه پروانهها، نوعی کخ، را با بستهبندیهای زیبا و به صورت قاب دیواری میفروشند!
افراد زیادی حاضرند این کخها را بخرند.
برای نمونه، میتوان به یکی از بازدیدکنندگان پایگاه کخشناسی
فرهنگی- ماندانا- اشاره نمود
که سه گرداورد پروانهای (Butterfly collection) را بر در و دیوار خانۀ خویش آویخته است (تابستان 1390).
در دقیقۀ چهاردهم از «جدایی نادر از سیمین» که شاهکار اصغر
فرهادی و برندۀ جایزۀ اسکار است نیز یک گرداورد پروانهای توجه سمیه- کیمیا حسینی-
را به خود جلب میکند.
اگر این کالا توسط
سیمین- لیلا حاتمی- خریداری شده باشد، آیا میتوان ویژگیهای بیوفایی یا عدم درک
شرایط همسر را به چنین کُخْخَرِ پروانهدوستی (Butterflymaniac bug-buyer) پیوند داد؟!
پینوشت یک: سپاس بیکرانم را نسبت به بانو ازغندی ابراز میدارم. ایشان که از گویشوران روستای ازغند هستند، چنین رهنمودی را بیان فرمودهاند:
«به کرم ابریشم هم کخ میگویند. در قدیم و
حتی اکنون تخم این کخ را در پارچههای نرم ململ در جای سرد و تاریک تا نیمۀ بهار نگه
میداشتند. بعد آن را توی یک جعبۀ کبریت یا چیز مشابهی در پارچۀ تمیز و سفید میگذاشتند
روی سینهشان تا گرم شود و به اصطلاح وا شود یا سبز گردد. بنابراین، این جواب کاملاً
مناسب است. جعبهاش را داری؟»
پینوشت دو: یکی دیگر از بازدیدکنندگان گرامی که دانشجوی رشتۀ پزشکی است، رهنمود زیر را به
صورت خصوصی فرمود: «کرمک یا Enterobius vermicularis (Linnaeus)
کرم سپید و کوچکی است که به علت عدم رعایت بهداشت بیشتر در بچهها دیده شده و از
راه مدفوعی- دهانی نیز منتقل میگردد. این کرم در ناحیۀ مقعد خارش شدیدی ایجاد میکند؛
به گونهای که فرد آرام و قرار ندارد. استاد انگلشناسی ما میگفت: «این اصطلاح کخ
داری را از این جانور گرفتهاند. هنگام که کودکی آرام و قرار نداشته و مرتباً
اینسو و آنسو رفته و خرابکاری میکند و ... به وی میگفتند کخ داری بچه؟؟!! زیرا
به علت خارش نمیتوانسته زیاد بنشیند.»»
پینوشت سه: نگاهی به نوشتار چیستی کخ برای آگاهی از مانک آن خالی از لطف
نیست. خوانش نوشتارهای چرا بعضیها میپندارند که کخ همان کرم است؟ و مادربزرگ کخشناسی فرهنگی (بخش یک) به فهم مانک کارواژۀ کخ
داشتن کمک مینماید.
«تو این کرم سیاست چیست داری
چرا پا بر دم افعی گذاری»
طنزنوشتۀ زیر هم اثر سعید برند در شانزدهمین صفحه از ویژهنامۀ
جیم (شمارۀ 248) از روزنامۀ خراسان (شمارۀ 18086 تاریخ پنجشنبه 17/01/1391
یا پنجم آوریل 2012 ترسایی) و با ادبیات تقریباً بومی است. آن را بخوانید تا به
نمونهای از کاربرد کارواژۀ کخ داشتن پی ببرید:
«همانطور که احتمالاً در جریان هستید،
همین جریان خودمان را عرض میکنم؛ نه آن جریان خاص در روزگار ما، «سلامتی» بهترین
نعمت است؛ به طوری که هر وقت و بیوقت از هر کسی بپرسید: «چه خبر؟» زرت میگوید:
«سلامتی، راستی از قیمت جدید بنزین چه خبر؟!»
خب حالا که به سلامتی مشخص شد «سلامتی»
مهمترین چیز برای همگان است، میرویم سراغ اصل مطلب: سلامتی جسم و تن مبارک با
تلاش بیوقفۀ مسئولان محیط زیست محقق گشته و تاکنون هیچ فقره آدمیزادی نداریم که
از آلودگی سبزیهای کشفرود، برنجهای فاسد خارجی، آبهای نیتراتی و هواهای آزبستی
مرده باشد. در زمینۀ سلامتی روح و روان نیز باز هم به لطف آقایان جملگی پاک روانیم
و میتوانیم بگوییم از این حیث هم به سلامتی خودکفا شدهایم! اما از آنجا که ما
اصلاً و اصولاً از دوران طفولیت و حتی قبلتر از آن، حاوی مقدار قابل توجهی کخ و
ایضاً خرده شیشه بودهایم، قصد داریم در شمارۀ اول سال شما را با چند روش دیوانه
شدن و دیوانه کردن آشنا کنیم. شاید تیمارستانهایمان هم پر شد و در آن زمینه هم
خودکفا شدیم!
* از فردا دور دوم دید و بازدیدهای
نوروزی را آغاز کنید و بعد از تناول و چپاول نیم کیلو بادام خاکی، 750 گرم شیرینی
خامگی و 4 عدد کیوی برای همدیگر آرزوی «سلامتی» کنید!
* با اسلحۀ گرم وارد کابین رانندۀ قطار
شهری مشهد بشوید و او را مجبور کنید قطار و مسافرانش را ببرد کالیفرنیا !
* تخصصتان مشاور اولی باشد، ولی در آن
واحد 17 مسئولیت منفاوت را به عهده بگیرید!
* شبها قبل از خواب به جای شمردن گاو و
گوسفندهای ندیده و نداشته، به این فکر کنید که سرانجام آن 8 هزار میلیارد تومان
معوقات بانکی که در سال 89 اعلام شد، چه شد؟!
* به جای استفاده از دستمال توالت در
دستشوییهای عمومی از سنگ و کلوخ استفاده کنید!
* اگر هیچ کدام از راههای بالا جواب
نداد، سادهترین راه این است که بیایید در جیم استخدام شوید و در ستون آنتن به
پیامکها پاسخ دهید. مطمئن باشید از سه حالت خارج نیست و در کمترین مدت یا خُل
خواهید شد یا چِل یا دیوانه!
* علی ایحال روز سلامت جهانی مبارک بادا
باد!»