۱۳۹۴ خرداد ۱۶, شنبه

چرا من کارگری را به استادی دانشگاه ترجیح می‌دهم؟



Why Do I Prefer Proletarian to Professorship of University?
موضوعات «علم بهتر است یا ثروت؟» و «می‌خواهید در آینده چکاره شوید؟» را بسیاری از دانش‌آموزان ایرانی می‌شناسند. آن زمان که باید انشایی دربارۀ یکی از این موضوع‌ها می‌نوشتیم، هر چند این کار برای کسی مانند من دشوار بود، ولی بیشتر افراد پاسخ‌های مشابهی داشتند. علم بهتر از ثروت بود و دکتر و مهندس و خلبان و معلم بودن بر پیشه‌های کارگری، بنایی و ... برتری داشت. اصلاً جو کلاس درس شغل دیگری را نمی‌پسندید. یادم هست که پدر یکی از همکلاسی‌هایم کفاش بود و او هم در انشایش نوشته بود که می‌خواهد در آینده کفاش شود. شوربختانه، وی شاگرد تنبلی نیز بود و سایر دانش‌آموزان چقدر که به او نخندیدند!
اینها را نوشتم تا دیگران بدانند که من هم درس‌های دوران مدرسه را فراموش نکرده‌ام. آنها می‌خواهند بدانند که «پس چرا من از اتمام تحصیلات دورۀ دکترا چشم‌پوشی کردم و به سراغ کارگری رفتم؟» برای پاسخگویی به این پرسش، ناچارم به بیان گوشه‌های دیگری از ویژگی‌هایم بپردازم.
کم‌رویی، سادگی، زودرنجی و خجالت همیشگی از خاطره‌های روزگار کودکی‌ام است که سبب می‌شد تا نتوانم در جمع همکلاسی‌ها، سخنرانی، برنامه‌های نمایشی و ... موفق باشم. البته استعداد و هنر خاصی نیز نداشته‌ام. بزرگتر هم که شدم، تا همین زمان، هنوز هنگام سخنرانی در جمع‌های کوچک یا بزرگ دلهره به سراغم می‌آید. امروز که به سن عقل رسیده‌ام (؟)، می‌دانم که روانشناسان این ویژگی را با نام‌هایی مثل جمع‌هراسی (ترس از ابراز وجود در جمع آدمیان دیگر) و شاید اسامی دیگر می‌شناسند. البته، خودم این ویژگی را طور دیگری تفسیر و توجیه می‌کنم: «احترام بسیار زیاد برای جمع؛ به گونه‌ای که ارزش خودم را کمتر از ایشان می‌دانم». این نکته را گفتم تا جای دیگری بدان بازگردم.
به همین دلیل بوده است که از آغازین سال‌های ورودم به دانشگاه- مهر ماه 1376 خورشیدی- احترام زیادی برای مقام استادی قائل بوده و هر کسی را شایستۀ یدک‌کشی این نام ندانسته‌ام؛ حتی خودم را. باور داشته‌ام که استاد باید در همۀ امور زندگی الگوی دانشجویش باشد. کسی که تنها مقداری اطلاعات علمی دربارۀ یکی از شاخه‌های دانش را- که شاید زیاد و دقیق هم باشند- در خود انباشته است، تفاوت چندانی با یک رایانه (Computer) یا ابررایانه (Supercomputer) ندارد. باز بدین علت بود که طی دوران تحصیلات کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت مدرس- سال‌های 1380 تا 1382- یک زبانزد تلخ را بارها از زبان دانشجویان دورۀ کارشناسی ارشد و دکترا شنیدم و پسندیدم: «دکتر شدن چه آسان، آدم شدن محال است!»
اکنون به سراغ واقعیت‌های تلخ در ایران برویم. آگهی‌های بازرگانی مربوط به قبولی تضمینی در مقاطع مختلف تحصیلی (سیکل، دیپلم، کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا)، خرید مدارک تحصیلی از سیکل تا دکترا و با قیمت‌هایی که از یک میلیون تومان شروع شده و به پانزده هزار دلار ختم می‌شود (بن‌مایه)، تحقیق‌فروشی یا پایان‌نامه و مقالات قسطی به چه معناست؟ چگونه شد که آموزش‌های متوسطه، دانشگاهی و تحصیلات تکمیلی با سرعت بهت‌آور گسترش یافت؟ چرا مردمان کوچه و خیابان یکدیگر را با نام استاد، پروفسور، دکتر یا مهندس صدا می‌زنند؟ ارزش و ابهت مقام استادی کم شده، شمار استادان با سرعت نور افزایش یافته، جایگاه دانش و دانش‌آموزی بی‌مقدار گشته یا معمای دیگری در کار است؟ کشورمان تعداد زیادی پژوهشگر و دانشمند دارد، ولی چرا به جایی نرسیده و حتی گاه پسرفت می‌کند؟ به بیان درست‌تر، چرا انبوهی دانش‌آموختگان از میزان پیشرفت‌های علمی، فنی و فرهنگی پیشی گرفته است؟ پرسش‌هایی از این دست زیاد هستند، ولی پاسخ‌هایشان تقریباً به یک جا ختم می‌شوند: «با دانش شاید بتوان بر دارایی‌های مادی افزود ولی تنها با داشتن مال و ثروت نمی‌توان به جایگاه راستین دانش‌آموختگان دست یافت. کسانی که خود برای آموختن دانش کوشش چندانی ننموده‌اند، نمی‌توانند به اندازۀ دیگران در پیشبرد آن نقش‌آفرین باشند. در کشوری که دین بر دانش برتری داده شده یا هم‌تراز آن است، نمی‌توان به اثر مثبت وجود پشتوانه‌های علمی در پیشرفت امور شخصی و اجتماعی دلخوش بود.»
پس از انقلاب 1357 خورشیدی، بسیاری از سیاست‌ها و اهداف نظام شاهنشاهی نکوهیده و تعطیل گشت. یکی از آنان برنامه‌های تنظیم خانواده و شعار «دو تا بچه کافیه» بود. تبلیغ و بیان توجیهات مذهبی مبنی بر داشتن فرزندان بیشتر، جنگ هشت سالۀ ایران و عراق و سیاست‌های حمایتی از خانواده‌های پر جمعیت (مانند اولویت واگذاری زمین) هم عواملی بودند که به تشدید و افزایش جمعیت کشور کمک کردند. از آن سو، دولتی که درگیر جنگ خانمان‌برانداز، فتح قدس، مبارزه با استکبار جهانی و صدور انقلاب به آنها بود، به خیل جوانان پرشور و انقلابی نیاز داشت! با گذر از سال‌های نخست انقلاب، پایان جنگ و انباشت جوانان بیکار و بیسواد و بی‌هنر بود که مسألۀ اشتغال خودنمایی کرد. در این میان، چه روشی بهتر از مدرک‌گرایی و دون‌پروری می‌توانست راهگشای چند جانبۀ جامعۀ ایرانی باشد؟ ایجاد مؤسسات آموزشی کوچک و بزرگ یا گسترش رشته‌های تحصیلی و افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو برای همگان سودمند بود. صاحبان قدرت می‌نازیدند که یک گام اساسی در توسعۀ کشور برداشته‌اند؛ والدین افتخار می‌کردند که فرزندانشان تحصیل‌کرده و دانشجو هستند؛ جوانان به آینده و عناوین دکتر و مهندس دلخوش بودند؛ دغدغۀ اشتغال جوانان به بهانۀ تحصیلشان چند سال به تأخیر می‌افتاد؛ دانش‌آموختگان سال‌های پیشین تحت عنوان استاد به استخدام دانشگاه در می‌آمدند و استادان حاضر با پذیرش بیشتر دانشجو روز به روز پله‌های پیشرفت مادی و معنوی را سریع‌تر طی می‌کردند؛ یعنی حقوق، پایۀ علمی و تعداد کتب چاپی و مقالات منتشره‌شان افزایش می‌یافت؛ و مسئولین کشوری خوشحالی خود را با اعلام آمار رشد انتشارات پژوهشی، شمار دانشجویان، جایگاه علمی و ... نشان می‌دادند!
اصلی مسلم است که پایه‌های پیشرفت هر کشوری را دانش‌آموختگانش تشکیل می‌دهند، ولی از کنار مفاهیمی همچون فرهیختگی، خردورزی و ثروت هم نمی‌توان به آسانی گذر کرد. نمی‌توان بدون برنامه‌ریزی و نیازسنجی دانشگاه تأسیس کرد؛ نمی‌توان بدون بودجۀ مناسب پژوهش کرد؛ نمی‌توان با پولی که از سوی دانشجو یا خانواده‌اش هزینه می‌شود، به همه جا رسید؛ نمی‌توان ره صد ساله را در یک شب پیمود و ... .
از سوی دیگر، دین و اخلاق دو جنبۀ مهم زندگی بشری هستند و اگرچه مبلغان دینی و اغلب مردم عادی بر نقش کلیدی ادیان در گسترش اخلاق تأکید می‌کنند، ولی حقیقتاً دانش است که به درک صحیح از اخلاق و گسترش آموزه‌های خوب اخلاقی می‌انجامد. دین یک موضوع شخصی است که شاخص و معیاری جهت اندازه‌گیری مقدار یا خوب و بد بودنش وجود نداشته و نباید بیش از این بهایی را برایش در نظر گرفت.
بدبختانه، جنبه‌های منفی بالا در ایران معاصر به طور همزمان مجال ظهور و گسترش پیدا نموده‌اند. از یک طرف، مدارک دانشگاهی و علمی با کمترین هزینه و بدون تحمل سختی کسب می‌شوند و از طرف دیگر، بساط تظاهر، ریا، چاپلوس‌پروری و مقدس‌مآبی رونق دارد. شاید به کمک امر شوم پارتی‌بازی و مدرک جعلی یا بی‌ارزش بتوان به استخدام دولتی و مناصب حکومتی و کرسی دانشگاهی دست یافت، ولی محال است که فقط با داشتن سابقۀ پژوهشی یا استعداد علمی به جایگاه شایستۀ خویش رسید. از نشانه‌های بارز این ادعا به وجود تشکیلات نهاد مقام معظم رهبری، فرایند سازمان‌یافتۀ گزینش غیر علمی دانشجو و استادان، اسلامی کردن دانشگاه‌ها، مبارزه با علوم انسانی غربی، روز بسیج اساتید (31 خرداد)، بسیج مهندسین، یا افرادی تحت عنوان دانشجوی بسیجی، استاد بسیجی، دانشجویان پیرو خط امام و ... می‌توان اشاره نمود که نقشی جز حذف غیرخودی‌ها بر عهده‌شان نیست. چنین است که دیگر استاد دانشگاه‌های ایران بودن افتخار حقیقی ندارد.
منی که بدون داشتن پول و پارتی در بهترین دانشگاه‌های ایران درس خوانده و با تمایل خودم از ادامۀ تحصیل دکترا انصراف دادم، دیگر دغدغه یا آرزوی استاد شدن ندارم. انصراف دادم و نمی‌خواهم دوباره آغازش کنم؛ چون نخواستم به انواع آفات دچار شوم و هنوز هم روال اخلاقی و علمی موجود را نمی‌پسندم. نمی‌خواهم استاد دانشگاه شوم؛ چون دین‌باور نیستم و حتی دین را عامل مصیبت‌زدگی امروز کشور ایران می‌دانم؛ چون نمی‌توانم شخصیت چندگانه داشته باشم و در عین بی‌اعتقادی، به مسلمان و پیرو ولی فقیه بودن تظاهر نمایم؛ چون نمی‌خواهم منافع خودم را برتر از منافع ملی بدانم و اگر فقط به اندازۀ یک کارگر، وبلاگنویس یا کارگر وبلاگنویس بتوانم سودمند باشم، برایم کافیست!

۱۳۹۴ خرداد ۱۵, جمعه

تبلیغات کفشدوزکی



Ladybug Advertisements
پروانگان و کفشدوزک‌ها را از مهم‌ترین کخ‌های مورد علاقۀ آدمی و به ویژه بانوان می‌توان دانست. انواع گوناگون تبلیغات و کالاهای پروانه‌ای در چند نوشتار جداگانه شناسانده شده‌اند. کالاهای کفشدوزکی نیز در جای دیگری بررسی گشت. اکنون شش گونه از تبلیغات کفشدوزکی را خواهیم دید.
1- خیاطخانه پینه (Pineh Sewing-house)
پینه یا وصله تکه‌پارچه‌ای برای بازسازی جامه، پارچۀ بزرگتر و دیگر موارد مشابه است. کسی که این کار را انجام می‌دهد، پینه‌دوز نام دارد. البته، پینه‌دوز یک نام بومی و شناخته شده برای کفشدوزک‌ها نیز هست که احتمالاً از وجود خال‌های کوچک و بزرگ بر روی بال آنها ریشه می‌گیرد*.
از سوی دیگر، یک دوزنده‌بانوی (Dressmaker) توس‌آنجلسی نام پینه را برای کارگاه خویش برگزیده است. چنانچه به تصویر تابلونوشتۀ سر در کارگاه نگاه کنیم، می‌فهمیم که اگر این زنانه‌دوزی پینه است، گردانندۀ کارگاه هم پینه‌دوز (دوزنده+ کفشدوزک) خواهد بود! به بیان بهتر، گزینش این نام نشانه‌ای از کفشدوزک‌پرستی (Ladybugmania) و خودکفشدوزک‌پنداری آن بانو می‌باشد.
این دوزندگی زنانه در ابتدای بولوار هاشمیه (خیابان سامانیۀ 4) قرار دارد (تیر 1391).
2- سوپر تلفنی کفشدوزک (Kafshdoozak Telephone Supermarket)
هنگام گفتگو با گردانندۀ فروشگاه دریافتم که وی به خاطر رنگ زیبای کفشدوزک‌ها این نام را برگزیده است.
سوپر کفشدوزک در بولوار شهید صارمی (خیابان صارمی 22) قرار دارد (خرداد 1394).
3- جنین کفشدوزکی (Ladybug Fetus)
برخی بانوان می‌توانند دورۀ بارداری را به شیوۀ زیباتری نگریسته و به شکم برجستۀ خویش نیز ببالند. یک نمونه از آنها را در نوشتار پیامک‌های کخ‌شناختی آورده و دیدیم که آن بانوی نازنین خویش را همانند گل، همسرش را مثل زنبور انگبین، شکمش را مانند کندوی پر از انگبین و جنین را شبیه انگبین دانسته است (اینجا). اکنون زنی نشان داده می‌شود که خویشتن را شبیه کلم تصور کرده و کودک به دنیا نیامده‌اش را مانند کفشدوزکی می‌داند که در میان برگ‌های این گیاه زندگی می‌کند (تیر 1393).
البته می‌دانیم که کفشدوزک‌ها معمولاً گیاه‌خوار نبوده و کخ‌های زیان‌آور گیاهان را شکار می‌کنند!
4- فست‌فود زنجیره‌ای ویل برگر (Veal Burger Chain Fast-food)
شاید رنگ سرخی که در پس‌زمینۀ تابلوی فست‌فود زنجیره‌ای ویل برگر و بالپوش‌های کفشدوزک هفت‌نقطه‌ای می‌بینیم، نشانه‌ای از طعم ویژۀ خوراکی‌ها باشد. کم نیستند انسان‌هایی که خوراک‌های تند را می‌پسندند؛ برخی از جانوران نیز با مزۀ تلخ کفشدوزک‌ها کنار آمده‌اند!
این زودخوراک در خیابان سلمان فارسی قرار دارد (اسفند 1390).
5- هتل مجلل درویشی (Darvishi Royal Hotel)
فضای هتل پنج ستارۀ مجلل درویشی چنان سبز و دوست‌داشتنی می‌باشد که یک کفشدوزک هفت‌نقطه‌ای راه آنجا را در پیش گرفته است (تیر 1391)!
6- گل رز پریا (Paria Rose Flower)
اگر به نوشته و نقاشی تابلو توجه کنیم، شاید نتیجه‌گیری نماییم که: «پریا همان شکلک خندان، عاشق‌پیشه و گل به دستی می‌باشد که به پیشواز یک کفشدوزک هفت‌نقطه‌ای آمده است!»
این گلفروشی در کنارۀ میدان کوثر قرار دارد (فروردین 1391).
اکنون با دقت در عکس‌ها دو نکته را درمی‌یابیم: 1- طراحان توجه ویژه‌ای نسبت به کفشدوزک هفت‌نقطه‌ای Coccinella septempunctata Linnaeus معطوف داشته‌اند؛ زیرا همۀ عکس‌ها همین گونه را نشان می‌دهند. پراکنش گستردۀ این جانور در ایران و قاره‌های آسیا، اروپا و آمریکا که با شناخت همگانی مردم از وی همراه می‌شود را انگیزۀ رویکرد هنرمندان می‌توان دانست.
2- خطاهایی که در نوشتار کالاهای کفشدوزکی یاداوری گردید، در اینجا نیز دیده می‌شود. عدد هفت بیانگر شمار نقطه یا خال‌هایی است که بر روی دو بالپوش وجود دارد، ولی در تابلوی خیاطخانه پینه می‌بینیم که روی هر بالپوش هفت نقطه گذاشته شده است. هفت نقطۀ کفشدوزک C. septempunctata اندازۀ یکسانی دارند، ولی در تابلوی فست‌فود زنجیره‌ای ویل برگر چنین چیزی دیده نمی‌شود.
آگاهی بیشتر دربارۀ عکس
* نمایی از یک کفشورک هفت‌نقطه‌ای Coccinella septempunctata Linnaeus که در حالت احساس خطر (بی‌حرکت و با پاهای پنهان شده در زیر بدن) قرار دارد.

۱۳۹۴ خرداد ۱۳, چهارشنبه

کالاهای کفشدوزکی



Ladybug Goods
شکل نیمه کروی و رنگ‌های گیرای سرخ، نارنجی یا صورتی که در کفشدوزک‌های آشنا دیده می‌شود، عاملی در محبوبیت جهانی آنها به ویژه در میان بانوان است. من نیز از زمان تحصیل در دورۀ کارشناسی ارشد به این کخ‌ها علاقه‌مند گشته و می‌خواستم موضوع پژوهشی پایان‌نامه‌ام را بر آنان متمرکز نمایم ولی انگار سرنوشتم چیز دیگری بود! بررسی فراوانی و الگوی توزیع فضایی کفشدوزک‌ها روی گیاهان داوودی، صنوبر، یونجه و گل محمدی کوشش‌هایی بودند که به مرحلۀ چاپ و انتشار رسیدند. پژوهشی با نام دامنۀ غذایی کفشدوزک‌ها موضوع سمینار کارشناسی ارشدم شد و لوح فشرده‌ای (CD) که در برگیرندۀ بیش از دو هزار عکس و مطالب دانشیک و فرهنگی دربارۀ افزون بر سد گونه از کفشدوزک‌هاست، به جایی نرسید. تهاجم کفشدوزک Harmonia axyridis (Pallas) را به هنگام تحصیلات ناتمام دکترا و در قالب سمینار بررسی نمودم. سپس، نام بومی این کخ در روستای عنبران- زادگاه مادرم و از توابع شهرستان طرقبه شاندیز- عنوان یکی از نوشته‌های وب‌نوشت کخ‌شناسی فرهنگی قرار گرفت (علی‌پولو). همۀ اینها می‌توانست انگیزه‌ای برای بررسی زمینه‌های شناخت فرهنگی و ادبی کفشدوزک‌ها باشد، ولی نشد!
ماندانا نوین یک بانوی کفشدوزک‌پرست (Ladybugmaniac lady) از باشندگان دزفول در استان خوزستان می‌باشد که به طور اتفاقی با این وب‌نوشت آشنا گشت. او نخستین کخ‌پروری (Insectarium) استان را راه‌اندازی نموده، مدت‌ها مادر کفشدوزک‌ها بود و بیشمار فرزندانی از گونه‌های Rodolia cardinalis (Mulsant) و Cryptolaemus montrouzieri Mulsant داشت. ادامۀ آشناییمان به تبادل چند عکس از کالاهای کفشدوزکی و انگیزۀ بیشتر برای نوشتن دربارۀ کفشدوزک‌ها انجامید. شوربختانه، کمبود وقت این انگیزه را نیز به مرحلۀ تحقق درنیاورد!
سرانجام رهنمود یا درخواست منجوق بانو- نویسندۀ وب‌نوشت کاغذ پاره های من- مرا واداشت تا به بررسی شماری از کالاهای کفشدوزکی بپردازم. امیدوارم مورد پسند خوانندگان قرار گرفته و ارائۀ رهنمودهای سازنده بر غنای این مجموعه بیفزاید.
1- کفشدوزک‌های چسبنده (Adhesive Ladybugs)
این کفشدوزک‌ها چوبی بوده و در بخش شکمی خویش برچسبی دارند که به انواع سطوح می‌چسبد. قیمت یک مجموعۀ هشت تایی آنها 15000 ریال است (شهریور 1390).
همانگونه که می‌بینیم، هنرمندان کوشیده‌اند تا با افزودن چشم، بینی و دهان به هر کدام از کفشدوزک‌ها چهره‌ای انسانی ببخشند. این افراد از جنبۀ شمار نقطه‌ها یا داشتن دهان و بینی حالت چندشکلی (Polymorphism) دارند!
عکس زیر، کفشدوزک‌های آهنربایی و ساخت کشور چین را نشان می‌دهد که در رنگ‌های کمیاب قهوه‌ای و سپید یا رنگ نایاب بنفش پدیدار گشته‌اند.
هنگامی که یک کخ‌شناس از نمای بالا به کفشدوزک نگاه می‌کند، شاید شاخک‌هایش را نبیند. به بیان بهتر، شاخک‌ها کوتاه و در سطح زیرین سر پنهان هستند. شگفتا که این کفشدوزک‌های چینی شاخک‌های نخ‌مانند خود را به همگان نشان می‌دهند!
2- کیک‌های کفشدوزکی (Ladybug Cakes)
سالروز زایش پسر ماندانا- سید سیاوش رضوی دزفولی- با یک کیک کفشدوزکی جشن گرفته شد. این کفشدوزک هشت نقطه‌ای بوده و چشمانی شبیه به خودمان دارد! سیاوش قصد بریدن سر این کخ نازنین را دارد؛ کاری که تماشایش برای کفشدوزک‌پرستان زجرآور است.
نمونۀ دیگری از سلیقۀ بانوان در انتخاب کیک تولد توسط تصویر زیر نشان داده شده است (بن‌مایه).
3- خُرْمَکِۀ کفشدوزکی (Ladybug Chocolate)
برخی از خرمکه‌هایی که در باهَمان الوان (Elvan Company) ساخته می‌شوند، همانند کفشدوزک هستند؛ البته کفشدوزک‌هایی با هشت پا !
سازندگان این کالا از کاغذهای زرورق برای پوشانیدن خرمکه (بالپوش و چهرۀ کفشدوزک) و مقوا برای پایۀ آن (پاها و شکم کفشدوزک) یاری گرفته‌اند.
4- ترازوی کفشدوزکی (Ladybug Balance)
این کالای پروانه‌ای- کفشدوزکی ابزار درامد یکی از شهروندان توس‌آنجلس در پیاده‌روهای بولوار احمدآباد بود (خرداد 1389).
همان طور که می‌بینیم، دو کفشدوزک شش نقطه‌ای با شاخک‌های افراشته (و حتماً دهان باز و چشمان گرد شده) همراه با یک پروانۀ آبی رنگ به کنار صفحۀ نمایشگر آمده و وزن کاربران را می‌نگرند!
5- جاروی کفشدوزکی (Ladybug Sweep)
این جارودستی/سفره پاک‌کن به قیمت 13000 ریال فروخته می‌شد (تیر 1390).
6- کفپوش کفشدوزکی (Ladybug Foam)
این نوع فوم پلاستیکی 45 × 330 سانتیمتری که به عنوان کفپوش در قفسه‌های کابینت یا روی تخت آشپزخانه، کف چیزنما (Vitrine) و موارد مشابه استفاده می‌شود، ساخت کشور ترکیه (با نام بازرگانی Ser&yat) بوده و 25000 ریال ارزش داشت (مهر 1390).
کفشدوزک‌های این کفپوش دارای پنج نقطه هستند.
7- پادری کفشدوزکی (Ladybug Mat)
این کفشدوزک که هفت نقطه‌اش یاداور توپ فوتبال یا یک شکل هندسی است، را ماندانا به عنوان کادوی سالروز تولد خویش دریافت نمود (تیر 1388).
8- جادستمال کاغذی کفشدوزکی (Ladybug Paper-tissue Case)
این کخ دماغ خالخالی (Spotted-noise bug) از خریدهای ماندانا و بیانگر شیفتگی‌اش نسبت به کفشدوزک‌هاست.
9- جاجورابی کفشدوزکی (Ladybug Hose Lodge)
کفشدوزک درازدست خالدار یکی دیگر از کادوهای سالروز تولد ماندانای کفشدوزک‌پرست است (تیر 1388)؛ البته شاید پلنگ نام بهتری برایش باشد!
10- قلک کفشدوزکی (Ladybug Till)
کفشدوزک هشت نقطه‌ای شاخک بلند نیز در شمار کادوهای سالروز تولد مانداناست (تیر 1388). این قلک ساختۀ کشور چین می‌باشد.
11- دفترهای کفشدوزکی (Ladybug Notebooks)
دفتر دانش‌آموزی زیر تصویری واقعی از کفشدوزک‌ها را بر روی خویش دارد،
ولی یک دفتر خاطره‌نویسی به شکل کفشدوزک طراحی شده است.
12- مدادپاک‌کن‌های کفشدوزکی (Ladybug Erasers)
یک جفت از این پاک‌کن‌های چینی به قیمت 4000 ریال فروخته می‌شدند (مهر 1390).
13- اسباب‌بازی‌های کفشدوزکی (Ladybug Toys)
ماشین/کفشدوزک کوکی زیر هدیه‌ای چینی است که در سال 1388 دریافت نمودم.
در تصویر زیر هم یک کفشدوزک پنج نقطه‌ای که سر الاکلنگ را بر تن دارد، دیده می‌شود!
این اسباب‌بازی دورگه یک ذره‌بین کودکانه با عدسی شکسته است.
واژۀ BBFZ سرنام (Acronym) پنگلیش [پارسی با بندواژگان انگلیسی] عبارت بی‌بی فاطمۀ زهراست. عبارت کامل‌تر مرغ بی[بی] فاطمۀ زهرا نیز نام بومی کفشدوزک در گویش دزفولی می‌باشد. ماندانا این نام را برای محبوب‌ترین عروسک و بخشی از نشانی وب‌نوشت خویش (کشاورزی نوین) برگزید. وی در سالروز تولدش مفتخر به دریافت BBFZ گشت (تیر 1388).
این کفشدوزک سه نقطه‌ای دارای شاخک‌های بلند و چشمان برآمده است!
ما پادری، عروسک و جادستمال کاغذی کفشدوزکی را به عنوان میهمانان همیشگی اتاق ماندانای کفشدوزک‌پرست می‌شناسیم.
14- کاپشن کفشدوزکی (Ladybug Overclothes)
این کالا یکی دیگر از ساخته‌های کشور پهناور چین است.
15- زیورآلات زنانۀ کفشدوزکی (Ladybug Womanly Decoratings)
تصویر زیر متعلق به یک کش مو است. آیا ترکیبی از گل سرخ و کفشدوزک زرد رنگ بر زیبایی گیسوان بسته شدۀ بانوان نمی‌افزاید؟!
انواع گوشواره‌های کفشدوزکی یکی دیگر از زیورآلات زنانه می‌باشد که به تازگی در بازارهای توس‌آنجلس رواج یافته است. ارزش تقریبی این کالا یک میلیون و چهارسد هزار ریال بود (دی 1390).
با توجه به آنچه گذشت، کفشدوزک نمادی ویژۀ بانوان است که یک اختلاف جالب با دیگر کخ مورد علاقۀ زنان- پروانه- دارد. شکل کلی کفشدوزک کاربرد بیشتری در طراحی کالاهای کفشدوزکی دارد، ولی به همان نسبت، خطاهای بزرگتری در این زمینه رخ داده است. در مجموع، اگر نکته‌های زیر را در نظر بگیریم، کفشدوزک‌های بهتری آفریده خواهند گشت:
1- یک جفت شاخک کفشدوزک معمولاً از سطح بالایی به آسانی دیده نمی‌شوند؛ به گونه‌ای که فاقد این اندام به نظر می‌رسد. این ویژگی در هنگامی که کفشدوزک احساس خطر نموده و بی‌حرکت می‌شود، بارزتر خواهد بود.
2- بندهای پایانی هر شاخک کلفت‌تر از بندهای پیشین است. بنابراین، شاخک شبیه گرز می‌باشد.
3- شاخک‌ها بلند و پیچ‌خورده نیستند.
4- چشم‌ها در بخش جلویی-کناری سر (و نه در بخش میانی، نزدیک به هم یا روی پیش‌قفس سینه) جای گرفته‌اند. شاخک‌ها از فاصلۀ میان دو چشم بیرون می‌آیند.
5- تن کفشدوزک‌ها بیشتر ترکیبی از رنگ‌های سرخ، نارنجی، صورتی، سیاه یا سپید را دارد. کاربرد رنگ‌هایی مانند بنفش یا قهوه‌ای در طراحی یک کفشدوزک عجیب خواهد بود.
6- خال‌ها، لکه‌ها و یا نقطه‌های هر کفشدوزک معمولاً روی بالپوش‌هایش، و نه روی یک اندام خیالی مانند بینی، دیده می‌شوند.
7- خال‌هایی که روی بالپوش کفشدوزک دیده می‌شوند، به شکل‌های نامنظم (و نه دایروی) و در طرح‌های گوناگون (ویژۀ هر گونه و نه یاداور اشکال هندسی یا در امتداد یک خط راست، منحنی‌وار و یا لزوماً در کنارۀ بالپوش‌ها) هستند.
8- شمار خال‌های کفشدوزک‌ها از صفر تا بیش از بیست عدد متغیر است و مهم‌ترین گونه‌های ایران معمولاً دو، چهار، شش، هفت، هشت، ده، یازده، سیزده، چهارده یا بیست و دو خال دارند. به طور کلی، تعداد خال سه (BBFZ)، پنج (مدادپاک‌کن) یا حالت پلنگی (جاجورابی) که در انواع کالاهای کفشدوزکی دیده شد، عجیب می‌باشد.
9- آرایش خال‌ها روی دو بال کفشدوزک به صورت متقارن بوده و بنابراین، تعداد خال نیز برابر می‌باشد. چنین حالتی در کفپوش کفشدوزکی و BBFZ دیده نمی‌شود.
10- معمولاً یک خال به صورت مشترک در بخش کاملاً میانی و لبۀ داخلی بالپوش‌ها دیده نمی‌شود. بنابراین، آرایش خال‌های مدادپاک‌کن و ذره‌بین کفشدوزکی چندان درست نیست.
11- کفشدوزک‌ها دارای شش پا هستند. بنابراین، طراحی پایه‌های خرمکۀ کفشدوزکی نادرست می‌باشد.