Daughter of Rain
دختر باران یا دخت
باران برگردان پارسی از نام تازی بنت المطر بوده و از محبوبیت ویژهای در میان
جوانان امروزی برخوردار میباشد. نوشتار کنونی قصد دارد به بررسی تعاریف بنت
المطر، بیان پیشنهاد و گمانههای تازهتر بپردازد.
تازی زبانان معاصر معمولاً اینگونه تعریف: «حشرة صغيرة حمراء
تظهر بعد سقوط المطر و سرعان ما تختفى و تموت و ملمسها مثل القطيفة صغيرة جدا به حجمها
... و بالصورة مكبرة» و تصویری
را ارائه میدهند که نشانگر نوعی از کنهها
(Acari) است.
لغتنامۀ دهخدا بنت المطر را یک
اسم مرکب دانسته و به نقل از المرصع آن را چنین میشناساند: «جانورکی است سرخ
رنگ که در عقب باران ظاهر شده و بعد از خشکیدن زمین میمیرد».
ابومنصور ثعالبی نیشابوری نیز به نقل از
حمزۀ اصفهانی میگوید: «بنت المطر کرمکی است سرخ که پس از باران در میآید. عرب در
سرخ سرخ به او مثل زنند و گویند أَشَّدُ حَمْرَۀً مِن بِنْت الْمَطَر یعنی سرختر
از دختر باران».
نخستین چیزی که به ذهن میرسد این است که
کنهها باهوشتر از آن هستند که پس از باران به طور دستهجمعی ظاهر شده و سپس
بمیرند! از سوی دیگر، چنین جانوری در توسآنجلس- زیستگاه نگارنده-
یافت نمیشود. در عوض، هستند کخهایی با رنگ قهوهای یا متمایل به سرخ که میتوانند
نامزد خوبی برای نمایندگی نام دختر باران باشند. افراد جنسی بالغ و بالدار موریانهها
که پس از ریزش باران به صورت دستهجمعی و برای آمیزش از لانههای خویش بیرون میآیند،
یکی از آنهاست. در تصویر زیر موریانهای دیده میشود که پس از باران به یک پرواز
ناموفق دست زده و سرانجام، لاشهاش به عنوان غذای مورچهها به لانه برده میشود.
البته، موریانهخواری توسط آدمیان هم انجام میگردد.
گونۀ دوم را میتوان کرم خاکی (Earthworm) دانست که اگرچه
از شاخۀ بندپایان (Phylum Arthropoda) دور بوده و به ردۀ کمتاران (Class Oligochaeta) از شاخۀ کرمهای
حلقوی (Annelida) وابستگی دارد، ولی در زبان عامیانه کخ (Insect) نامیده میشود.
این جانداران در خاکهای هوموسی یا دارای مواد آلی از جمعیت زیادتری برخوردارند و در
هنگام بارندگی، به خاطر دشواری تنفس یا شاید کمبود اکسیژن، از خاک باغچه بیرون
آمده و به راهپیمایی در سطح زمین میپردازند.
پس از پایان باران، کرمهایی که به مقصد
نامعلوم خویش نرسیدهاند، آب بدن خویش را از دست داده و میمیرند. با گذشت زمان،
شاید گرد و غبار و ذرات کوچک خاک تن بیجان آنها را بپوشاند
یا زیر گامهای رهگذران لهیده شوند.
حتی اگر این کرمها سرانجام به هدف خویش
برسند، باز هم دیدن یک کرم خاکی خاکآلود خوشایند نیست. ولی اگر این دیدگاه را کنار گذاشته و به
تعریف حمزۀ اصفهانی و آنچه پیشتر گفته شد، توجه کنیم؛ به نظر میرسد که نام دختر
باران برای آن دسته از کرمهای خاکی که رفتار کوچیدن را در هنگام بارندگی انجام میدهند،
بد نباشد؛ شاید هم حمزۀ اصفهانی در کاربرد واژۀ کرمک دچار لغزش گشته است!