An Entomological Looking at
the "IRAN between Two Revolutions"
پس از نگاه کخشناختی به نسکهای
خواجۀ تاجدار و خلاصۀ سرگذشت حاجی بابای اصفهانی بر آن شدم تا رویدادهای نسبتاً معاصر کشورمان را با این دیده
بنگرم؛ البته اگر هدیۀ ارزشمند یکی از دوستانم نبود، شاید اکنون چنین اتفاقی رخ
نمیداد.
نسک ایران بین دو انقلاب رخدادهای سیاسی،
فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی یا به طور کلیتر یک نگرش جامعهشناسانه از پیشامدهای
میان جنبش مشروطه (1285 خورشیدی) و پدیدۀ انقلاب اسلامی ایران (1357) را بازگو مینماید.
اگرچه این اثر را یکی از هممیهنانمان نوشته است ولی او در ده سالگی بار سفر از
ایران را بربست و نوشتههایش نیز به زبان انگلیسی است. به هر روی، شاید نوشتار
کنونی بیش از آنکه اهمیت کخشناختی ادبی یا فرهنگی سیاسی داشته باشد، از جنبۀ کخشناسی سیاسی ارزشمند است.
انواع مفهومهای کخپایه 16 بار در روایت
709 صفحهای ایران بین دو انقلاب نام برده شدهاند که به ترتیب اهمیت و بندواژگان پارسی
عبارتند از: ابریشم (9)، آفت (3)، پشه (2)، زنبور (1) و گزدم (1).
ابریشم و فراوردههایش یا صنعت ابریشم و
کارگران آن تا چند دهۀ گذشته زمود (Role) بیشتری در زندگی روزمرۀ ایرانیان
داشتهاند. برای نمونه، یک جهانگرد انگلیسی کاربرد گستردۀ ابریشم را شاهدی برای
خودکفایی واحدهای اجتماعی ایران در سدۀ نوزدهم ترسایی میدانست [صفحۀ 18]:
«جیمز فریزر انگلیسی، در سفر به خراسان، در دهۀ 1200/1820
متوجه شد که حتی مردم روستاهای بزرگ نیز برای تولید ابریشم و اجناس پنبهای خود
توت و پنبه پرورش میدهند.»
و یا در گفتاری با هدف بررسی اثرات شکستهای
نظامی قاجاریان در برابر انگلستان و روسیه که نفوذ غرب، از دست رفتن تمامیت ارضی،
دادن امتیازهای دیپلماتیک و اقتصادی و البته افزایش صادرات و واردات در سدۀ سیزدهم
خورشیدی را برای ایران در پی داشت، میبینیم که ابریشم یکی از کالاهای مهم صادراتی
ایران بوده است [ص 67]:
«از سال 1209 تا 1279 شمسی میزان واردات- به ویژه منسوجات
انبوه کارخانهای، محصولات فلزی، شیشه، شکر، چای و ادویه- از 2000000 پوند به بیش
از 5000000 پوند رسید. در همین دوره، میزان صادرات- بیشتر پنبۀ خام، ابریشم، گندم،
برنج، تنباکو، پوست و فرش- تقریباً از 2000000 پوند به 3800000 پوند رسید.»
در روزگار پیش از آغاز مشروطه و سدۀ
سیزدهم خورشیدی، لوطیها هم مردانی بوند که با استفاده از یک کالای ابریشمی خود را
به دیگران میشناساندند [ص 30]:
«آنها برای تقویت اجتماع منسجم خود از نشانهای ویژهای
مانند شالگردن ابریشمی کاشان و زنجیر یزدی استفاده میکردند، با صوفی مسلکان محله
نشست و برخاست داشتند و مراسم خاصی انجام میدادند.»
و یکی از محلههای اصفهان نیز به یاری
پیشۀ مردمانش شناخته میشد [ص 31]:
«جوباره، محل سکونت یهودیانی بود که عمدتاً در صنعت ابریشم
کار میکردند.»
همچنین، بعدها پیشۀ سه تن از سیاستمداران
بین دو انقلاب با ابریشم گره خورد. نویسنده فعالیت اقتصادی حسن اسفندیاری (محتشم
السلطنه) که سالمندترین نمایندۀ فراکسیون اتحاد ملی و رئیس سیزدهمین مجلس شورای
ملی بود را چنین معرفی نموده است [ص 220]:
«در سالهای اخیر، حسن اسفندیاری در صنعت ابریشم سرمایهگذاری
چشمگیری کرده بود و امتیاز دولتی صدور پیلۀ کرم ابریشم را در اختیار داشت.»
یا دربارۀ دکتر هادی طاهری- یکی از اعضای
برجستۀ فراکسیون میهن و نمایندۀ مجلس سیزدهم- میخوانیم [ص 221]:
«دکتر هادی طاهری عضو برجستۀ دیگر فراکسیون، تاجر میلیونر
ابریشم یزد بود که از سال 1305 نمایندگی زادگاه خود را در مجلس بر عهده داشت.»
و البته پیشۀ حسن اماموردی- یکی از
اعضای هیأت مشورتی در کنگرۀ دوم حزب توده- نیز با همین فراوردۀ کخپایه ارتباط داشت
[ص 387]:
«اماموردی در حین تحصیل رشتۀ مهندسی نساجی در دانشگاه
تهران به سازمان جوانان حزب پیوسته بود. وی در سال 1327 مدیر کارخانۀ دولتی ابریشمبافی
چالوس بود.»
نهادهای مدنی ابریشمزاد هم در کنار
افراد حقیقی بر رویدادهای میان دو انقلاب مؤثر بودهاند. کوشش رهبران حزب توده
برای جلوگیری از ایجاد شکاف قومیتی میان سازمانهای کارگری در دهۀ 1320 خورشیدی
گواهی بر این ادعاست [ص 485]:
«مثلاً، اتحادیۀ ابریشمبافان طرفدار حزب توده در مازندران
هشدار داد که سید ضیاء میکوشد تا با تحریک فارسها علیه آذریها سازمان را نابود
کند.»
نوشتار زیرین نیز اشارهای غیرمستقیم به
عضویت دو هزار نفری کارگران صنایع ابریشم در مجموعۀ 275 هزار نفری شورای متحدۀ
کارگران میباشد [ص 434]:
«شورای متحده ... با ایجاد شاخههای جدید میتوانست مباهات
کند که سی و سه اتحادیۀ وابسته و در کل، بیش از 275 هزار عضو دارد.»
آبراهامیان تنها هنگامی که دربارۀ اوضاع
نابسامان سیاسی- اجتماعی ایران در سال 1299 خورشیدی سخن گفته است، به یک آفت
فرهنگی اشاره مینماید [ص 146]:
«شاه آنچنان «هراسان و نگران سلامت جانش است که نمیتواند
عاقلانه فکر کند» و ثروتمندان نیز از ترس اینکه «آفت بلشویسم به سرعت در میان تودۀ
مردم شیوع پیدا کند»، در اندیشۀ فرار و یا توسل به چارۀ مؤثری هستند.»
دو اشارۀ دیگر که کوششهای محمدرضا شاه
پهلوی برای توسعۀ اقتصادی- اجتماعی ایران که در نبود توسعۀ سیاسی به انقلاب 57
انجامید [صفحههای 526 و 527]:
«در برنامههای سوم و چهارم حدود 2/1 میلیارد دلار نیز به
بخش کشاورزی اختصاص یافت. این بودجه از دو راه هزینه میشد. راه نخست هزینه برای
احیای اراضی و پرداخت یارانه برای استفاده از تراکتور، کودهای شیمیایی و از بین
بردن آفتهای زراعی بود. ... راه دوم، تأمین هزینۀ برنامۀ اصلاحات ارضی بود.»
و توجه خاص دولت وی به برخی مناطق
روستایی و بیتوجهی به نواحی دیگر که توسعۀ ناهمگون کشور را دامن میزد [ص 540]:
«مقام بلندپایۀ دیگری توضیح میدهد که کشور از یک سو به
بیست قطب توسعه و از سوی دیگر به نواحی توسعهنیافتۀ حاشیهای تقسیم خواهد شد. قطبهای
توسعه از حمایتهای دولت به صورت اعتبارات کشاورزی، طرحهای آبیاری، جاده، کود
شیمیایی، سموم دفع آفات گیاهی، تراکتور، مدرسه، مراکز درمانی رایگان و سوخت ارزانقیمت
برخوردار خواهند بود ولی نواحی حاشیهای چیزی دریافت نخواهند کرد و بنابراین امید
میرود که شمار زیادی از جمعیت خود را از دست بدهند.»
را در برمیگیرد، یا بخشی از گفتههای یک
مردمشناسی غربی دربارۀ دیوانسالاری گستردۀ پهلوی دوم و نفوذ او بر مناطق روستایی
که البته نتوانست از وقوع انقلاب پابرهنگان در سال 57 جلوگیری نماید [ص 540]:
«اکنون دولت عملاً در همۀ حوزههای زندگی روزمره دخالت میکند.
زمین را دولت اجاره میدهد و سمپاشی درختان میوه، کود دادن به زمین، پرورش دام،
زنبورداری، فرشبافی، فروش کالا، زایمان، کنترل جمعیت، سازماندهی زنان، آموزش
مذهبی، درمان بیماریها، همگی با دخالت دولت انجام میگیرد.»
همگی اثر مستقیم سیاستهای کلی رویارویی با
زیانآوران گیاهی (Plant pests) بر فراهمسازی زمینههای سقوط
خاندان پهلوی را نشان میدهند. عدم توجه رضاشاه پهلوی به آفت پشه که یک زیانآور
انسانی (Human pest) و ناقل بیماری توسَرد (Malaria) است، هم در بیان
انگیزههای شکلگیری کارگران صنعتی ناراضی در روزگار ایشان [ص 199]:
«مزدهای پایین، ساعات کار زیاد، وضع مالیاتهای گزاف بر
کالاهای مصرفی، انتقال اجباری کارگران به منطقۀ مالاریاخیز مازندران و شرایط
نامساعد کاری که به گفتۀ یکی از شاهدان اروپایی «عملاً به بردگی شباهت داشت» همگی
موجب نارضایتی کارگران صنعتی شد.»
یا یکی از علل اعتصاب موفقیتآمیز
کارگران کارخانههای نساجی اصفهان در فاصلۀ سالهای 1320 تا 1326 – روزگار شاهنشاهی
پسرش- که بر گفتههای کنسول انگلیس استوار میباشد [ص 436]:
«کارخانهداران در سالهای گذشته دستههایی از کارگران اصفهانی
را به عنوان هدیۀ جشن تولد به رضاشاه تقدیم میکردند تا به کارخانههای شخصی خود
در نواحی مالاریاخیز مازندران منتقل کند.»
هم نشانگر اثری مشابه در حوزۀ پزشکی و
سلامت شهروندان است.
واپسین کاربرد مفاهیم کخشناختی به گزینش
نام گونهای از کخهای گزنده- Scorpion- برای یک جنگابزار نظامی اختصاص داشته
و تصاویر زیر دو نمونه از آنها را نشان میدهد. گزدم (Scorpion) نخستین بار در کشور
انگلستان ساخته شد ولی توسط بسیاری از کشورهای دیگر نیز خریداری یا با اندکی تغییرات
نوسازی گشتهاند.
بند زیرین بخشی از زرادخانۀ تسلیحاتی
محمدرضا شاه را نام میبرد که اگرچه وی را بسیار قدرتمند ساخت، ولی نتوانست از
انقلاب 57 جلوگیری نماید [ص 535]:
«شاه با خرید تسلیحاتی به ارزش بیش از 12 میلیارد دلار از
کشورهای غربی در سالهای 1350-1356، زرادخانۀ عظیمی ایجاد کرد که افزون بر دیگر
سلاحها، ... 250 تانک اسکورپیون (Scorpion tanks)، 400 تانک ام 47، 460 تانک ام 60 و یک ناوشکن اسپرونس
در اختیار داشت.»
گویا بعدها این خودروی نظامی در جنگ هشت سالۀ
ایران و عراق مورد استفادۀ ایرانیان قرار گرفت؛ البته برخی از کارشناسان شمار آنها
را 130 عدد دانستهاند (بنمایه).
اکنون که نگاه کخشناختی به روایت ایران
بین دو انقلاب پایان یافت، دو یافتۀ مهمتر آن نیز ارائه میگردد:
1-
در گذشته، ابریشم به عنوان معیاری از خودکفایی و میزان
صادرات کشور، محل درامد چند سیاستمدار و بستر فعالیت یک نهاد مدنی با دوهزار عضو
بوده است. همچنین عدهای از مردم و محلههای شهری به یاری کالاهای ابریشمی یا
فعالیت اقتصادی در زمینۀ ابریشم شناخته میشدند.
2-
سیاستهای کلی مبارزه با زیانآوران گیاهی یا انسانی به
اندازهای مهم هستند که میتوانند زمینهساز نارضایتیهای گسترده و حتی سقوط یک
حکومت گردند؛ اگرچه آن حکومت در جنبههای دیگر کشورداری موفق عمل کرده باشد!
امید است این نوشتار به اندازهای مورد توجه
دوستداران تاریخ معاصر و کخشناسی فرهنگی قرار گرفته باشد که با بیان دیدگاههای خویش
بر غنای آن بیفزایند.
بنمایه
گلمحمدی، احمد و محمدابراهیم فتاحی
ولیلایی 1377. ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی ایران معاصر (نویسنده یرواند آبراهامیان). چاپ نوزدهم (1391)، نشر نی، تهران، 709 صفحه.