۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

دربارۀ متروی تهران



About the Tehran Metro Company
شرکت راه‌آهن شهری تهران و حومه که بیشتر با نام‌های شرکت متروی تهران یا متروی تهران شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین نهادهای جابجایی انسان در کلانشهر تهران است و با دانستن اینکه روزانه میلیون‌ها نفر از پایتخت‌نشینان و مردم غیربومی با سامانۀ قطار شهری سروکار دارند، تصور زندگی بدون آن ناشدنی می‌نماید. از این رهگذر می‌توان به اهمیت چگونگی و کیفیت فضای درونی مترو نیز پی برد. شرکت بهره‌برداری راه‌آهن شهری تهران و حومه و سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران هم نهادهایی هستند که به طور مستقیم با زیباسازی و آرامش‌بخشی روانی به بهره‌برداران قطار شهری درگیر می‌باشند. نوشتاری که در پیش روست، می‌کوشد تا گوشه‌هایی از آگهی‌های غیر بازرگانی و مرتبط با کخ‌ها را شناسانده و بازبینی نماید.
1- ایستگاه سبلان (Sabalan Station)
دست‌اندرکاران خواسته‌اند تا دیوارهای سنگی این ایستگاه را با استفاده از تابلوهای کاشیکاری زیباتر سازند. گل و پروانه موضوعات تابلوهای یاد شده هستند. در یکی از این آثار، پروانه‌ای رنگارنگ با خال‌ها و میان‌بال‌های زرد، کناربال‌های سرخ، میان‌خال‌های آبی و رگبال‌های روشن مورد توجه نگارنده قرار گرفت (خرداد 1390).
معلوم نیست طراحان بر پایۀ چه اندیشه‌ای نخواسته‌اند تا بال‌گوشه‌های بالایی پروانه به طور کامل در تابلو آورده شود! از سوی دیگر، باید از آنان پرسید که این پروانه به کدام یک از گونه‌های ایرانی شباهت دارد؟
2- محمد و خاندانش پروانه هستند (Mohammad and His Dynasty Are Butterfly)
«أَلَّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» یعنی «خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست». این عبارت صلوات نام داشته و نمودی از دلبستگی و محبت مسلمانان نسبت به پیامبر اسلام و خاندانش است. تابلوی زیر در یکی از واگن‌های قطار شهری دیده شد. روشن است که پروانه و گل بخش‌های اصلی در تصویر پس‌زمینه بوده و چنین وانمود می‌کند که محمد و خاندانش پروانه هستند (همرنگی پروانه و صلوات). بزرگی و وضوح پروانه نسبت به گل نیز نشانه‌ای از برتری نقش پروانه در این تابلو می‌باشد (اردیبهشت 1389).
3- پروانه‌های زرد و سپید (Yellow & White Butterflies)
در مجموعۀ دیگری از پیام‌های مذهبی، گروهی پروانۀ زرد و سپید پس‌زمینۀ نوشته‌ها بودند (خرداد 1390). نگارنده سه داستانک از این مجموعه که در قطارهای خط دو نصب شده بود، را دید. نخستین آنها چنین است: [پیامبر به دخترش گفت: «فاطمه جان! تو سرور زنان جهان هستی.» فاطمه پرسید: «پس مریم چه؟» پیامبر جواب داد: «مریم بزرگ زنان زمان خود بود، اما تو بزرگ زنان عالمی!»]
اگر چشم خویش را بر حاشیه‌ها و توهینی که این پیام برای هم‌میهنان مسیحی دارد، ببندیم، می‌بینیم: مریم و فاطمه پروانه هستند.
دومین داستانک: [نماز که می‌خواست بخواند، انگشترش را از توی جانماز در می‌آورد دستش می‌کرد همیشه. از نقره بود. روی نگینش نوشته شده بود: «توکل‌کنندگان در امانند.»]
یعنی: توکل‌کنندگان پروانه‌اند.
سومین داستانک که تصویری نازیبا از آن گرفته شده است، چنین بود: [پیامبر که به مدینه هجرت کرد، فاطمه را سپرد به همسرش، ام سلمه. فکر کرد فاطمه را به او سپرده‌اند تا راه و رسم زندگی بیاموزدش. بعدها می‌گفت: «به خدا قسم! فاطمه ادبش از من خیلی بیشتر بود.»]
این نمونه همانند داستانک نخست می‌کوشد تا جایگاه فاطمه را فراتر از همۀ زنان دانسته و بگوید: فاطمه پروانه است.
4- کرم‌های گور (Tomb Worms)
در پوشنۀ (Volume) پنجاهم از نسک (Book) بحار الانوار و درون یکی از واگن‌های متروی خط دو داستان زیر بازگو شده بود (خرداد 1392):
«... فرستاده بود امام هادی (ع) را به زور از خانه بیاورند به مجلس باده‌نوشی و عیاشی‌اش. به امام شراب تعارف کرد. امام زیر بار نرفت.
گفت: "شعر بخوان"
امام جواب داد: "چندان شعری حفظ نیستم"
وقتی اصرار کرد، امام سرود:
"همان‌ها که بر کوه کاخ‌ها ساختند
مرگ اینک در اعماق گور طعمۀ کرم‌هاشان نمود
چه شد شوکت و ثروت و تاجشان؟
کسی هست پرسد ز احوالشان؟"
عربده‌های مستانه جایش را به ضجه‌های ذلیلانه داد. چهار هزار دینار به امام داد و با احترام راهی‌اش کرد. امام که بیرون رفت، جام شرابش را محکم به زمین کوفت.»
گویا مراد از کرم‌هایی که مردگان را می‌خورند، همان کرم خاکی می‌باشد که تفاوتی میان مردۀ انسان‌های دارا و ندار و یا آدمی، جانوران و گیاهان قائل نیست؛ مگر به واسطۀ عادت‌های غذایی ویژه‌اش.
در پایان، اگر نگاهی به پیام‌های سازمان اتوبوسرانی مشهد افکنده شود، روشن می‌گردد که دو نمونه از مهم‌ترین نهادهای جابجایی شهروندان ایرانی (متروی تهران و اتوبوسرانی مشهد) بیشترین توجه خویش را به پروانه‌ها ابراز داشته‌اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر