Mountaineer Entomologist: Survey
of Birjand- Gol Village Route
پس از شرح برنامههای
قلۀ فِلِسْکِه، اَفْسیدَر-فلسکه-قَدَمگاه و قلۀ تفتان، اکنون واپسین
بخش گزارش پیمایش مسیر پیادۀ بیرجند- روستای گُل را ارائه خواهیم نمود.
گل در کوهپایههای جنوبی باقران واقع شده
است و فاصلۀ مستقیم آن تا شهر بیرجند بیست و دو کیلومتر است؛ ولی اگر بخواهیم همانند
همگان و با ناوگان ترابری به آنجا برسیم، بایستی هفتاد و پنج کیلومتر را بپیماییم!
بنابراین، راه کوهستانی زیبا، کوتاه، مالرو و کهن را برای دستیابی به آرمان خویش
برگزیدیم.
بامداد شنبه دوازدهم فروردین ماه 1396
خورشیدی بود که خودمان را توسط خودرو و از طریق جادۀ مزار کوه به دامنههای شمالی
کوه باقران و تقاطعی با نام مزار سید محمد نَقیب- یُشْد رساندیم.
آرامگاه یا مزار سید محمد نقیب در سمت
راست جاده به خوبی دیده میشود.
ولی هدف ما در سوی چپ جاده بود و از همین
نقطه پیادهروی خویش را آغاز کردیم. چند کیلومتر که بالاتر رفتیم، نمایی از زیارتگاه،
جادۀ مزار کوه، نقطۀ آغازین حرکت و روستا دیده میشد.
کوههای باقران کاملاً خشک است و بومیان
از هر فرصتی برای بهرهبرداری از روانآبهای گذرا سود میجویند.
طبیعت نیز به همین شیوه رفتار میکند!
بادومِشْک (= بادام+ مشک) درختچۀ بومی باقران است که در کنار آب یا جاهای دیگر به
فراوانی میروید. میوههای این گیاه دارای خاصیت دارویی بوده و برای روغنگیری و
فروش توسط بومیان منطقه جمعآوری میشود.
گلدهی بادومشک در این فصل است
و البته برخی نیز بر اثر بیآبی یا عوامل
دیگر میمیرند!
ریواس یکی دیگر از گیاهان بومی باقران
است که به زیبایی سطح کوهها را پوشش داده و خوراکی خوشمزه برای هوادارانش فراهم
مینماید!
پس از حدود هفتاد دقیقه پیادهروی بر
بلندترین نقطۀ تقاطع کوه باقران و مسیرمان ایستادیم. این منطقه در بالادست روستایی
به نام آروشِه واقع است که نزدیکترین آبادی به قلۀ باقران میباشد. از یک سو بر
شهر بیرجند و چشمانداز پیرامونش اشراف داشتیم
و از سوی دیگر، بر درهای که به دشت و گل
میرسید.
مسیر دره طولانیتر، سرسبزتر و برخوردار
از زیباییهای بیشتری بود.
در طول مسیر، سنگهایی با رنگهای
گوناگون دیده میشد
و البته صخرههایی با شکلهای جالب نیز
چشمنواز بودند؛ مانند پنج صخرۀ نوکتیز زیر
یا نمونهای که بیشباهت با بالاتنۀ
انسان نیست
و صخرهای که تک و تنها بر فراز تپه
خودنمایی مینمود.
هر اندازه که از دره به سوی دشت روان میشدیم،
بر میزان آبهای روان و پوشش گیاهی نیز افزوده میشد.
به تنها آبشار گل رسیدیم.
از کنار درختچههای گز
و بوتههای دیگر گذشتیم
تا به بند خاکی گل رسیدیم.
سپس از کِشْمون پَرْچ گذشته تا به جایی برخوردیم
که امروزه «باغ علیشاه» نام دارد و ظاهراً پیشترها روستای گل در این محدودهها
بوده است! کشمون واژهای بومی و همان کشتزار یا مزرعه میباشد.
اگرچه قنات باغ علیشاه کمجان
و استخرش کمآب است
ولی مردمانش دریادل و گشادهدستند!
پس از حدود سه ساعت پیادهروی در زیر
سایه درختان باغ علیشاه صبحانه خوردیم؛ بانوی سالخوردهای که اهل روستای گیوْشاد و
تنها ساکن این باغ بود، با دو لیوان شیر و یک دنیا مهربانی پذیرایمان گشت.
همچنین اجازه داد تا از خَردانی(جای
نگهداری خر یا «خونۀ خر» در گویش بومیان!)
و انبوه برههای شیرخوارهاش که به چرا
نرفته بودند، بازدید کنیم.
از باغ علیشاه که گذشتیم، رفته رفته به
گل نزدیک میشدیم. نخست به قنات اِسْتینْچ در باغونِ بالا [= باغهای بالا] رسیدیم
که گلوگاهش بسته
و درختان زیر پوشش وی بر اثر بیآبی
خشکیده بودند!
کمی جلوتر به خانهباغی رسیدیم که پیشتر سردار
خان- شوهرعمۀ اسدالله علم (نخستوزیر محمدرضا شاه پهلوی) یا شوهرخواهر شوکت الملک
دوم (پدر اسدالله علم)- در آن میزیست.
و سرانجام پس از شش ساعت پیادهروی نمایی
از روستای گل دیده شد. یکی از آرامستانهای قدیمی این دهکده به نام «قبرستون بالا»
نقطۀ ورود ما به گل بود.
قبرستان بالا بیشتر به عنوان محل
خاکسپاری طبقۀ بالادست یا اشراف و خانهای روستا کاربرد داشته است.
از میان کوچهباغهای زیبای گل گذشته و
به خانۀ پدربزرگ مرتضی رسیدیم؛ جایی که اجاق سنتی و پاچینهای سیخکشیدهاش، سقف
دودگرفته و لامپ کممصرفش و سفرۀ صمیمانۀ میزبان ترکیبی امروزیتر از فضای خوش روستا
را به نمایش میگذاشت.
گل روستایی بزرگ، زیبا، پاکیزه و تاریخی
است که گردش و بازدید از جاهای گوناگونش به زمانی بیش از یک روز نیاز دارد. اکنون فقط
به تماشای چند جلوه از مناظرش خواهیم پرداخت: ابزار شستشوی کاه در نهری که از درون
روستا و باغاتش میگذشت.
چاه آسیاب آبی
مردهشورخانه که در پاییندست روستا واقع
شده و پساب آن فقط برای آبیاری باغها و زمینهای کشاورزی استفاده میشده است.
حجره، اتاقک یا خردخانهای کنار این اثر نیز برای سوگواری، نیایش و طلب آمرزش روح
مرده کاربرد داشتهاند.
دو بنای تاریخی-مذهبی موسوم به «مزار گل»
هم در جنوب روستا بر روی تپهای واقع شده و بومیان به آن ارادت ویژهای دارند.
یکی از آنها شیخ ابوسعید خلوتی گلی را در
خود جای داده است
و دیگری آرامگاه شیخ شمسالدین خلوتی گلی
میباشد.
دو نمای کناری از مزار گل. گفتنی است که ادارۀ
میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان خوسف کار بازسازی این بنا را از سال
1390 خورشیدی آغاز و هنوز به سرانجام نرسانیده است.
استخر آبی برای آبیاری کشمون و باغون گل
که در کنارش اتاقکی برای شبخوابی و آسایش آبیاران هم ساخته شده است.
یک آبگیر زیبا، سبزپوش، سایهدار، پرگلبرگ
و جلبکآلود
طبیعت بهاری
درخت اناری که بقایای میوههای خشکیدۀ
پارسالش چیزی جز زیان برای باغداران ندارد! میوههای بیمار، آفتزده، نارس و خشک
را بایستی هر سال جمعآوری و سوزاند تا به عنوان جایی برای زمستانگذرانی عوامل
زیانبار کاربری پیدا ننمایند.
وجین دورهمی علفهای هرز زمین پدربزرگ به
عنوان یک تجربۀ تازۀ شیرین
و تماشای خانهها، باغها و کشتمانهای گل
از بلندیهای اطرافش نیز واپسین قسمت سفر پرخاطرۀ ما بود.
این گزارش پیشکشی ناچیز به مردمان گل و
دوستداران طبیعت و فرهنگ این مرز و بوم میباشد. امیدوارم آن را پسندیده و همچنین
با ارائۀ انتقاد و رهنمودهای خویش بر غنایش بیفزایید.
آگاهی بیشتر
دربارۀ عکسها
با نگاهی به نام یا پیوند (Internet Link) تصاویر میتوان به تاریخ (سال، ماه و روز میلادی) و زمان (ساعت،
دقیقه و ثانیه به وقت تهران) دقیق هر عکس و در نتیجه زمانبندی این برنامه پی برد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر