۱۳۹۳ آذر ۲۰, پنجشنبه

نگاه کخ‌شناختی به "شکست سکوت"



An Entomological Looking at the "Breakage of Silence"
پس از نگاه کخ‌شناختی به چند رمان عامه‌پسند پارسی که توسط ربابه اکبری، مهرداد انتظاری، انسیه تاجیک، لیلا رضایی، پرینوش صنیعی و فریده وَلَوی نگاشته شده‌اند، اکنون اثری از زهره افراخته را بررسی خواهیم نمود. شکست سکوت نگاهی تند و گذرا به زندگی یک دختر احساساتی به نام سایه سلامتی است که از سختگیری‌های پدرش خسته شده و به سوی خودکشی می‌رود؛ در انتخاب همسر زندگی اشتباه کرده و با سهیل معتاد روبرو می‌گردد؛ بچه‌دار می‌شود؛ طلاق می‌گیرد؛ دانشگاه می‌رود؛ خط و نقاشی می‌آموزد. از قضا، ناصر پیمانی که مأمور آتش‌نشانی و ناجی جانش است، به او دل می‌بندد و ازدواج می‌کنند. سایه باز هم اشتباهاتی می‌کند ولی سرانجام ... .
انواع واژگان و مفهوم‌های کخ‌شناختی 6 بار در شکست سکوت نام برده شده‌اند که به ترتیب عبارتند از : چشم‌عسلی (4)، پروانه (1) و حریر (1).
شمار و تنوع رکوردهای این داستان کمتر از آثار مشابه مورد بررسی در گذشته است. رنگ چشم‌های سایه همانند رمان زیبای خفته بیشترین اهمیت کخ‌شناختی را دارا بوده و به طور کلی، نویسنده زودتر از آفرینندگان آثار پدرِ آن دیگری، ریشه در عشق، زیبای خفته، کوله‌بار عهد و نیوشا این ویژگی را برای شخصیت‌های اصلی برگزیده است. چشمان سایه در سال پایانی دبیرستان و هنگامی که به خاطر سختگیری‌های پدرش- آقا نعیم- نتوانسته بود هنر نقاشی‌اش را شکوفا نماید، تنها حسرت می‌دید [صفحۀ 19]:
«برف زیبایی شروع به باریدن کرده بود و خیابان‌ها با سفیدی برف مفروش شده بود. سفیدی برف درختان عریان را زیبا کرده بود و مانند تابلو نقاشی به نظر می‌رسیدند. تابلویی که سایه آرزوی نقاشی کردن آن را داشت. آرزو داشت تمام زیبایی‌های طبیعت را با قلم و رنگ به تصویر بکشد، ولی این امر برایش میسر نبود و چشمان عسلی رنگ او فقط با حسرت آنها را می‌دید و افسوس می‌خورد.»
ناصر در هنگام کوشش برای منصرف ساختن وی از خودکشی، نم اشک را در آنها دید [ص 56]:
«ناصر رطوبت اشک را در چشمان عسلی سایه که زیر اشعۀ آفتاب می‌درخشید، دید و گفت: من با دقت حرف‌هایتان را شنیدم و باور می‌کنم که پدرتان نسبت به شما نهایت سختگیری را می‌کند، ولی در مقابلش باید ایستادگی کرد.»
البته وی پس از شنیدن خبر پاسخ مثبت سایه به خواستگاری سهیل، یادش آمد که انگار درخشش آفتاب را در چشم‌های دلبر دیده بود [صفحه‌های 70 و 71]:
«در طول جوانی‌اش عاشق هیچ دختری نشده بود ولی آن روزی که سایه خیال خودکشی به سرش زده بود و ناصر برای نجاتش آمد، وقتی آن درخشش چشمان عسلی سایه را در نور آفتاب دید، حس شورانگیزی در قلب او ایجاد شد. تا به حال دختری با طرز رفتار و اخلاق سایه ندیده بود و برایش جالب به نظر آمد.»
و نویسنده وقتی موضوع اختفای دیدار قریب الوقوع سایه با دخترش- زیبا- را مطرح می‌کند، معتقد است انگار از چشم‌های عسلی رنگ قهر می‌بارید [ص 230]!
«سایه چشمان عسلی رنگش را که انگار قهر از آن می‌بارید، به ناصر انداخت و پرسید: تو داری از من بازجویی می‌کنی؟»
پارچۀ چادری که خانوادۀ سهیل در مراسم خواستگاری بله‌برون‌مانند خویش برای سایه آوردند همانند چادر نازنین در رمان ساغر و طی مراسم عقدکنان از جنس حریر بود [صص 68 و 69]:
«انگشتر چشمان خانوادۀ آقا نعیم را خیره نمود و این سخاوتمندی آنها را به فال نیک گرفتند. به غیر از آن انگشتر زیبا، یک قواره پارچۀ پیراهن که زیر نور لوستر می‌درخشید و یک قواره پارچۀ چادر عروس که از جنس حریر بود، به همراه خود آورده بودند.»
و سرانجام رابطۀ طوبی خانم و سایه (مادرشوهر- عروس) در روز جشن عقدکنان شبیه رابطۀ عفت خانم- هلن در رمان زیبای خفته می‌باشد [ص 86]:
«در خانۀ آقا نعیم که خانم‌ها بودند، آرام، ساغر و چند دختر جوان دیگر مجلس را گرم می‌کردند و طوبی خانم مثل پروانه به دور سایه می‌چرخید و او هم به مانند شوهرش لری می‌رقصید و می‌خواند.»
البته اصطلاح مثل پروانه ... در دو اثر ساغر و کوله‌بار عهد نیز کاربرد داشته است.
اکنون که نگاه کخ‌شناختی به شکست سکوت پایان پذیرفت، می‌توان یک نکتۀ مهم را بازگو نمود: با توجه به زمان چاپ نسک و اگرچه شمار رکوردهای کخ‌شناختی بسیار کم است، ولی همۀ موارد مورد بررسی در آثار نویسندگان متأخر نمود داشته‌اند. به بیان بهتر، شیوۀ کخ‌پایۀ نگارش زهره افراخته توسط نویسندگان بعدی ادامه و گسترش یافته است.
امید است نوشتار کنونی رهگشای دوستداران نقد ادبی-کخ‌شناختی بوده و با طرح پیشنهادهای ارزندۀ خویش بر غنای آن بیفزایند.

بن‌مایه
افراخته، زهره 1381. شکست سکوت. چاپ نخست، انتشارات پل، تهران، 272 صفحه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر